رخنه در اسرار / شناخت قدرت های شیطانی
هشدار: مراقب باشید تا در سلک شیطان پرستان قرار نگیرید( ۲ )
رخنه در اسرار / هشدار : مرافب باشید درسلک شیطان پرستان قرار نگیرید ( ۱ )
کاری مفید و ساده
شیخ عبدالنبی بحرانی بردخونی دشتی فرزند شیخ محمد کردوانی (آل علامه شیث) از علمای سرشناس منطقه دشتی که در برخون مدرسه علمیه تأسیس کرده و حدود دویست طلبه[۱] در آن به تحصیل اشتغال داشتهاند و علاوه بر آن در دیگر نواحی دشتی نیز مدارسی را ایجاد کردهاست. خاندان وی از علمای شیعه در چهار سده قبل از بحربن به بندر کنگان مهاجرت کرده و بتدریج جهت ترویج دین در نواحی مختلف جنوب حضور یافتند. پسران وی همه اهل علم بودهاند و بعضی از آنها مانند: شیخ عبدالله، شیخ علی و شیخ یوسف اجتهاد داشتهاند و از مروجان علم بودهاند. وی در سنه ۱۳۳۵ قمری در نود سالگی در بردخون درگذشت. اخیراً (۱۳۹۰) بر مزار وی در بردخون بنای یادبود ایجاد شدهاست.[۲]
وی هنگام جنگ جهانی اول به سال 1333.ق در دوره کهنسالی بسر میبردهاست و مانند دیگر علمای منطقه از جمله سید عبدالله بلادی بوشهری با فتوای خود مردم جنوب را به دفاع در مقابل هجوم بریتانیا دعوت نمود.[۳]
فارسنامه ناصری از وی چنین یاد میکند: «و از علمای نواحی دشتی، جناب مستطاب علام فهام، قدوه انام حاج شیخ عبدالنبی اصل آن جناب از جزیره بحرین است. در قریه بردخان دشتی توقف دارد و چندین نفر طلبه علم در آن قریه مجتمع گشته، هر روزه کسب کمالات علمیه را در خدمت آن جناب مینمایند»[۴]
بنای مرقد آیت الله شیخ عبدالنبی بحرانی بردخونی دشتی | |
تصاویر شهید رحیم صادقی فر
درگیر تو بودم
شاعر: دکتر کمال حسینیان زاده
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
هرتیر دعا چون ز کمان جست خطا رفت
هرچند شب و روز مرا دوخت به آهم
گوشی نشنید این همه آهی که فضا رفت
از دست چه کس نالم و فریاد بهکه دارم
دیدم که چه کس تیغ کشید و به خفا رفت
داند که مرا زور و زری نیست بدامان ولی
نقدینه من عمر گران بود که در کار دعا رفت
بیداری هر شب غم هجران مرا دیده بنالید
از اول شب درپی او رفتم و تا صبح صبا رفت
دیدم کاین موی سپیدم بهنگاهت گذراندی
افسوس خموشت پدیدار که عمرم به فنا رفت
ای دوست کنون خاطره بر من توچه گویی
دانم که در این ره تو ندانی که چهها رفت
مشتاقم اگر بار دگر زاد مرا مادر گیتی
جویا بشوم ناله آن زادهی قبلی به کجا رفت
پیداست کمالا که نصیب تو برین خاک
چون آه که بر سینه گذر کرد و هوا رفت.
دل نوشته ای برای شهید خردسال محمد طاها اقدامی
به یاد مادران چشم به راه
تو را در خاطرم می جویمت
شاعر: کمال حسینیان زاده
تو را در خاطرم میجویمت پیدا كنم هر شب
شبِ بیخواب خود، با منظرت زیبا كنم هر شب
نمیدانم مرا، کوته دمی آیا، درین بیانتها گیتی
کسی بیند چرا من تا سحر غوغا کنم هر شب؟
به راهی که شب آخر گذر دادند ترا از من
هزاران ره ، مسیر آمد و شدها کنم هر شب
نبینی از نفیر من برون ریزد درون تیرهام آیا؟
که رنگی از سیاهی بر تن دنیا کنم هر شب
مرا امید اینکه یک نظر غرقت شود چشمم
نمیدانی چهسان با دلهره فردا كنم هر شب
ترا هرروز کمال این انتظار فرسود و پیرت کرد
و لیکن قامت فرتوت خود حاشا كنم هر شب
پیداست آنچه را از ذهنم پرواز نموده و به زنجیر قلم در سپیدی ورق مقید خواهد شد برای وجود مبارک تازگی نخواهد داشت که حکایت از این دارد زمان پیش روی شما پرده داری نیست که در آن چیزی مخفی داشته باشد.
اما بعد رو به سوی شما دارم و به شما امام خوب و مهربانم از اعماق قلبم سلامی به طولانی آنچه به قلم نتوان آورد ، تقدیم می دارم. می بینم ایام پس از شهادت شماست که خیل بسیاری از شیفتگان و عاشقان شما به زیارت قبر مطهر شما می روند. آنان با لحظه ای نشستن در حرمتان رأفت و مهربانی شما را بیش از بیش با حس درونی خودشان درک می کنند. آرزوی من این است که روزهائی از زندگی ام را در بارگاه مطهر شما بگذرانم. مکانی که همه را به سوی خودش می کشاند و همه شیعیان آرزوی دیدنش را دارند؛ زیرا آن فضا را آرامشی است که فقط محبان راستین و مؤمنین حقیقی به آن دست میابند. آنانی که با تو میثاقی ماندگار و ناگسستنی دارند و می کوشند آبرو و زینت شما باشند ، همانگونه که خود فرمودید:«زینت ما باشید و باعث ننگ ما نباشید و ما را نزد مردم محبوب نمائید.»
آری ، ای ضامن آهو
پیروان شما دست های خود را به سوی ضریح درگاهت دراز می کنند آنجا که گوئی جاذبه ای دارد حتی اشیاء را به طرف خود جذب می کند. حتی دیوارهای پیرامون ضریح با آن نقش و نگارهایشان میل دارند به سمت ضریح به حرکت آیند. اینگونه است که قلب ها به آن مکان مقدس متمایل شده و چشم ها بدون اراده به آن نظاره گر می شوند تا از دریای محبت شما بهره مند شوند.
ای امام رئوف ، ای فرشته زمینی ، ای که همه نیروها و همه قدرت ها محتاج توجه خاص تو هستند، دست هایم را پر از دعا کن و همه نیکی ها را نثارم کن و موانع دشوار زندگی ام را از پیش روی ام بردار.
نرگس مصطفی لو __________________
باز هم از شهید بگوییم
نویسنده: برادر شهیدان حاج عباسعلی چوپانیان
پدر بزرگوارمان مرحوم غلامحسین چوپانیان فرزند مرحوم حسین سال ها قبل از تولد شهیدان ناصر و نادر [حسین] که آن زمان در کامو از توابع کاشان سکونت داشت ، شبی از شب ها در عالم خواب مشاهده می کند که روز قیامت شده و به هر کسی چیزی به عنوان نتیجه اعمال دنیوی اش اعطا می گردد. وقتی نوبت به ایشان می رسد به او دو عدد کلید برای تصاحب دو غرفه بهشتی داده می شود و به ایشان اعلام می گردد که برای سکونت برای این غرفه ها می بایستی صبر کند ؛ زیرا هنوز وقت آن فرا نرسیده است...سال ها گذشت تا در سال 1344 ناصر و در سال 1348 نادر[حسین] در شهر تهران به دنیا آمدند.
آن ها [ شهیدان ناصر و نادر ]دوران کودکی و دوران تحصیل را در شمیرانات تهران به پایان رسانیدند.
شهید ناصر بعد از خدمت سربازی در جهاد سازندگی در نیک شهر استان سیستان بلوچستان به انجام وظیفه مشغول گردید.
شهید نادر [حسین] در دبیرستان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در تهران به تحصیل ادامه داد. وی در سال های 1364 و 1365 بارها به ندای امام خمینی (قدس سره) لبیک گفت و در جبهه حضور یافت. وقتی دوستان و آشنایان می گفتند که: «با سن کم (16 سال) صلاح نیست که تحصیل را رها کنی و به جبهه بروی؟» در پاسخ می گفت: «حضرت امام (ره) فرموده هرکس می تواند به جبهه برود... . اگر شما نمی توانید بروید من می توانم.» که این جمله برای همگان قانع کننده و اتمام حجت بود.سرانجام او در تاریخ 10 / 12 / 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه به عاشورايیان پیوست.
وصیتنامه و یادواره او نیز نزد بنیاد شهید محترم کاشان و پایگاه مقاومت شهید محراب اشرفی اصفهانی کامو از توابع کاشان و مسجد جعفری در منطقه پیروزی تهران می باشد.
آری این دو چشمه جوشان آب زلال گوارا برای آبیاری نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران جاری و تقدیم گردیدند و ما را در حسرت دیدار و زیارتشان وانهادند. اگر چه مزارشان را در جوار امامزادگان احمد ، محمد و عبدالله علیهم السلام کامو ، به ظاهر زیارت می کنیم ولی از آن ها و تمامی شهدا شرمنده ایم که شاید نتوانسته باشیم اندکی از وصیتنامه های الهی و سیاسی آنان را عمل نماییم. پیروی از ولایت فقیه زمان حضرت امام خامنه ای دامت توفیقاته ،جلوگیری از فساد اخلاقی و اقتصادی و... از مواردی هستند که می بایستی بیش تر به آن ها توجه نماییم. ان شاءالله.
آری ، خواب پدر بزرگوارمان به حقیقت پیوست و تعبیر گشت. امید آن که مارا هم در آن غرفه ها جای دهند و در روز قیامت آواره و بی پناه نباشیم. آمین یا رب العالمین.
والدین عزیز شهیدان ناصر و نادر نیز در سال های 1373 و 1374 دار فانی را وداع گفتند.
در پایان یادآوری می شود تاکنون چندین یادواره برای شهدای کامو در جوار امامزادگان مذکور در اعیاد فطر و 22 بهمن و سالگرد دفاع مقدس و همچنین در سال های اخیر همزمان با سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی در کامو برگزار گردید. در آخرین یادواره ، خرداد سال 1390 با حضور آیت الله صدیقی امام جمعه موقت تهران و با شرکت عزیزانی از بنیاد شهید شهر کاشان و امت شهید پرور کامو و جوشقان ... با شکوه و عظمت خوبی برگزار گردید. امید است این زحمات برای همگی سرمایه دنیا و آخرت باشد.
اهدائی جوایز فعالان مسجد جامع کلیج خیل
و برندگان جشنواره نقاشی با موضوع ماه رمضان ماه عبادت و بندگی
بقاء مختص ذات اوست
خبر تأسف بار عروج ناگهانی همکار عزیزمان مرحوم مغفور
حاج عباسعلی چوپانیان
برادر شهیدان نادر (حسین ) و ناصر چوپانیان باعث اندوه و تأثر گردید.
بدون تردید آن مرحوم پاک سرشت سهم خویش را در خدمت به میهن اسلامی به نیکوئی ادا نمود و اکنون در بهشت برین همنشین اعمال صالح خویش است.
باز هم از شهید بگوییم
نویسنده: برادر شهیدان عباسعلی چوپانیان
پدر بزرگوارمان مرحوم غلامحسین چوپانیان فرزند مرحوم حسین سال ها قبل از تولد شهیدان ناصر و نادر[حسین] که آن زمان در کامو از توابع کاشان سکونت داشت.
شبی از شب ها در عالم خواب مشاهده می کند که روز قیامت شده و به هر کسی چیزی به عنوان نتیجه اعمال دنیوی اش اعطا می گردد. وقتی نوبت به ایشان می رسد به او دو عدد کلید برای تصاحب دو غرفه بهشتی داده می شود و به ایشان اعلام می گردد که برای سکونت برای این غرفه ها می بایستی صبر کند ؛ زیرا هنوز وقت آن فرا نرسیده است...سال ها گذشت تا در سال 1344 ناصر و در سال 1348 نادر[حسین] در شهر تهران به دنیا آمدند.
آن ها [ شهیدان ناصر و نادر ]دوران کودکی و دوران تحصیل را در شمیرانات تهران به پایان رسانیدند.
شهید ناصر بعد از خدمت سربازی در جهاد سازندگی در نیک شهر استان سیستان بلوچستان به انجام وظیفه مشغول گردید.
شهید نادر [حسین] در دبیرستان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در تهران به تحصیل ادامه داد. وی در سال های 1364 و 1365 بارها به ندای امام خمینی (قدس سره) لبیک گفت و در جبهه حضور یافت.
وقتی دوستان و آشنایان می گفتند که: «با سن کم (16 سال) صلاح نیست که تحصیل را رها کنی و به جبهه بروی؟» در پاسخ می گفت: «حضرت امام (ره) فرموده هرکس می تواند به جبهه برود... . اگر شما نمی توانید بروید من می توانم.» که این جمله برای همگان قانع کننده و اتمام حجت بود.سرانجام او در تاریخ 10 / 12 / 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه به عاشورايیان پیوست.
وصیتنامه و یادواره او نیز نزد بنیاد شهید محترم کاشان و پایگاه مقاومت شهید محراب اشرفی اصفهانی کامو از توابع کاشان و مسجد جعفری در منطقه پیروزی تهران می باشد.
شهید ناصر که در نیک شهر و مهران در جهاد سازندگی و بسیج فعالیت داشت بیش از پنج روز نتوانست جای خالی برادر شهیدش را در لشگر محمد رسول الله ببیند و علیرغم اصرار والدین و خانواده که حداقل تا اربعین برادر شهیدش نادر[حسین] نزد آن ها بماند ، بلافاصله به جبهه ها پیوست و پس از شرکت در چند عملیات ، در تاریخ 14 / 05 / 1366 در منطقه سردشت ارتفاعات دوپازا در عملیات نصر هفت به خیل شهدای انقلاب پیوست. او همه را به انجام امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام دین مبین اسلام وصیت کرد. وصیتنامه ایشان نیز همانند برادر شهیدشان نادر [حسین] چوپانیان یادواره و وصیتنامه اش تقدیم شده است.
آری این دو چشمه جوشان آب زلال گوارا برای آبیاری نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران جاری و تقدیم گردیدند و ما را در حسرت دیدار و زیارتشان وانهادند. اگر چه مزارشان را در جوار امامزادگان احمد ، محمد و عبدالله علیهم السلام کامو ، به ظاهر زیارت می کنیم ولی از آن ها و تمامی شهدا شرمنده ایم که شاید نتوانسته باشیم اندکی از وصیتنامه های الهی و سیاسی آنان را عمل نماییم. پیروی از ولایت فقیه زمان حضرت امام خامنه ای دامت توفیقاته ،جلوگیری از فساد اخلاقی و اقتصادی و... از مواردی هستند که می بایستی بیش تر به آن ها توجه نماییم. ان شاءالله.
آری ، خواب پدر بزرگوارمان به حقیقت پیوست و تعبیر گشت. امید آن که مارا هم در آن غرفه ها جای دهند و در روز قیامت آواره و بی پناه نباشیم. آمین یا رب العالمین.
والدین عزیز شهیدان ناصر و نادر نیز در سال های 1373 و 1374 دار فانی را وداع گفتند.
در پایان یادآوری می شود تاکنون چندین یادواره برای شهدای کامو در جوار امامزادگان مذکور در اعیاد فطر و 22 بهمن و سالگرد دفاع مقدس و همچنین در سال های اخیر همزمان با سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی در کامو برگزار گردید. در آخرین یادواره ، خرداد سال 1390 با حضور آیت الله صدیقی امام جمعه موقت تهران و با شرکت عزیزانی از بنیاد شهید شهر کاشان و امت شهید پرور کامو و جوشقان ... با شکوه و عظمت خوبی برگزار گردید. امید است این زحمات برای همگی سرمایه دنیا و آخرت باشد.