حج غیر قانونی و قاچاق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده ی کتاب فضیلت های فراموش شده درباره ی پدرش آخوند ملا عباس تربتی می نویسد:
حاج آخوند در سال 1306 هجری شمسی عازم مکه معظمه شد؛ با اینکه احتمال داشت به ایشان گذرنامه داده نشود با این حال از اینکه به طور غیر قانونی ( و قاچاق برود ) امتناع ورزید و گفت: من چنین کاری نمی کنم. با آن که بی نهایت اشتیاق زیارت مکه را دارم ولی بر خلاف معمول و قانون حاضر نیستم. ایشان در سایر کارها نیز همین طور بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زندگی نامه شهید منا
حجت الاسلام والمسلمین
سید علی احمدیان زاده
پدر شهید نازنینم « سید علی احمدیان زاده » در تاریخ 15 فروردین 1338 در مشهد مقدس در یک خانواده ی روحانی و انقلابی متولد شد.
ایشان فرزند اول خانواده و پدر ,مادر و پدر بزرگ های ایشان از سلاله پاک حضرت زهرا سلام الله علیها می باشند.
معظم له بعد از اتمام دروس دبستان ، با انگیزه ی والایی که داشت به دروس حوزه ی علمیه مشغول گردید. او همراه با دروس حوزه ی علمیه ، تحصیلات غیر حوزوی خود را نیز ادامه می داد و با توجه به اهداف بزرگی که در سر داشت به فراگیری زبا ن های خارجی از همان ابتدای نوجوانی پرداخت.
البته در شرایطی که آن زمان بعضی از بزرگواران دینی یادگیری زبان خارجی را برای طلاب و روحانیون ، بنا به بعضی از مسایل حرام می دانستند و متأسفانه جو نامناسبی وجود داشت ولی ایشان که مقلد امام خمینی رحمة الله علیه بود ، در کانون انجمن ایران ، امریکا به یادگیری زبان پرداخت. در 18 سالگی دیپلم گرفت و از انجمن زبان ایران و امریکا فارغ التحصيل شد و در سال 1364 وارد دانشگاه گردید و بعد از چهار سال لیسانس ادبیات فارسی را از دانشگاه شیراز اخذ نمود.
ایشان موفق به اخذ فوق لیسانس ادبیات عرب ، از دانشگاه تهران گردید. وی در سال 1375 برای زندگی و ادامه ی تحصیل در حوزه علمیه و کامل کردن دروس خارج حوزه ، در شهر قم ساکن گردید. او مسلط به زبان عربی بود و نیز با زبان های انگلیسی و فرانسه آشنایی زیادی داشت.
معظم له در سن 19 سالگی ازدواج کرد و پس از آن و به مدد همسر وارد مرحله جدیدی از فعالیت های اجتماعی و مسؤولیت های سیاسی گردید.
در سن 22 سالگی به خرم آباد هجرت کرد و هشت ماه رییس عقیدتی سیاسی آن شهر بود. سپس به استان فارس منتقل شد و به مدت هفت سال (1361-1367) در سمت رییس کل عقیدتی سیاسی استان فارس مشغول به خدمت گردید.
سال های (1366 -1367) رییس دفتر امام جمعه شهر شیراز و نماینده ی ولی فقیه در استان فارس « جناب آیت الله حایری شیرازی » بود و به مدت 3 سال استادی دانشگاه ادبیات شیراز و دانشگاه های نیریز و کازرون را به عهده داشت.
تا سال 1370 ایشان در شیراز سکونت داشت و بعد از آن به شهر مشهد هجرت نمود و سال 1375 به مدت دو سال و نیم با خانواده به کشور سوریه نقل مکان نمود.
در مدت اقامت اش در کشور سوریه ، در دفتر آیت الله خامنه ای و آیت الله سیستانی به تدریس دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه و به امر تبلیغ مشغول بود.
بعد از بازگشت از کشور سوریه تا زمان شهادتشان در مشهد اقامت گزید و به تحقیق و تبلیغ ( به عنوان مبلغ زباندان )در ایران و سایر کشورها مشغول گردید.
سفرهای خارجه ی معظم له: زیارتی: عربستان دو شهر مکه و مدینه ، عتبات عالیات دو کشور عراق و سوریه و غیر زیارتی: امارات ، چین ، روسیه (مسکو) ، مالزی ، بحرین ، ترکیه ، عمان ، بلغارستان و ... بوده است.
ایشان دارای پنج فرزند دختر و یک پسر هستند. البته دختر سوم ایشان در هشت ماه پس از زندگی این دنیا را ترک گفت. انتخاب مسیر زندگی ما همیشه در سایه ی ارشادات و راهنمایی های دلسوزانه ی ایشان و مادر گرامیمان بوده است و در تمام انتخاب های زندگیمان ما از ارشادهای حکیمانه و دلسوزانه ی ایشان کمال بهره و سعادت را برده ایم.
ایشان آرزویشان این بود که مانند مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها ) غریبانه از دنیا بروند و غریبانه دفن گردند البته شاید خودشان از خداوند شهادت را طلب می کردند و ما نمی دانستیم...
ایشان می گفتند من این همه سال به مکه و مدینه رفتم ( اولین حج واجبشان در سال 1366 بوده.) ولی نتوانستم قبر مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها را پیدا کنم... . دلم می خواهد مثل مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها باشم....
شاید رمز نحوه ی شهادتشان هم همین باشد که مانند جدشان امام حسین( ع ) که سال های سال در عزایشان گریستند و مداحی و روضه خوانی کردند ، لب تشنه در آن گرمای جانسوز با آن وضع دلسوزانه به شهادت برسند و مانند امیرالمؤمنین علی ( ع ) که تا سال ها قبرشان از شیعیانشان مخفی بود ,داغ 49 روز چشم انتظاری بر چشمان اشکبار ما ماند و ما نمی دانستیم در کجای این دنیای خاکی در کدامین خاک پدرمان آرمیده است.
نازنین پدرم در غربت کامل مانند مادرشان حضرت زهرا به خاک سپرده شدند حتی من نمی دانم آیا کسی بود که به ایشان تلقین دهد...آیا کسی بود که برایش سوره ی تبارک ، یس و واقعه بخواند....
فقط یک قطعه خاکی با یک سنگ پنچ ضلعی که هزاران کیلومتر از ما دور است نصیب ما از آن شهید بزرگوار شد...
هنیئا لک یا ابتا...
شهید منا حجت الاسلام والمسلمین سید علی احمدیان زاده
شهرستان مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل نوشته ی فرزندِ روحانیِ شهیدِ منا برای پدرش
حوزه/ حجت الاسلام سید علی احمدیان زاده از روحانیون بعثه مقام رهبری که تا چندی پیش از مفقودین حادثه منا بود، روز گذشته خبر شهدتش قطعی شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از مشهد، بعد از 49 روز بلاتکلیفی بالاخره خبر شهادت حجت الاسلام والمسلمین سید علی احمدیان زاده از روحانیون بعثه مقام رهبری قطعی گردید که در همین زمینه سیده راحله احمدیان زاده فرزند این روحانی، دلنوشته ای را درباره پدر خود در اختیار خبرنگار ما در مشهد قرارداده که در ادامه می آید:
پدر عزیزتر از جانم شهادتت مبارک
انتظار زیبا و غمناک بعد از 49 روز به سر رسید و خبر شهادتت را دریافت کردم.
دیروز چهارشنبه بعد نماز عشا خبر دار شدم 49 روز پیش مهمان خدا شده بودی ....
خبردار شدم تو سرزمین مقدس مکه ، قدمگاه پیامبر(ص) و ائمه(ع) و دیگر پیامبران در بستر خاک جان بی جانت را قرار داده اند و از همان سرزمین پاک مهاجرت به سوی خدای مهربانت را شروع کردی...
مهمان خدای رحیم بودی..
خدای رحمان میزبانت بود هیچی نمیتونم بگم...
گله و شکایتی ندارم...
بابا جونم بالاخره دیدار جد تشنه لبت که همیشه روضه خوانش بودی و بر مصائبش گریه میکردی نصیبت شد...
بابای مهربونم
غصه بی کفنی ات ،غصه لگد مال شدنت و غصه رها شدن جسم پاکت روی زمین و زیر آفتاب سوزان را نمی خورم چراکه به جدت امام حسین(ع) ،پسر محبوب پیامبر برگزیده خدا تأسی کردی..
ای زائرکعبه، دیده ات منور به نور مسجد النبی ص و قدومت متبرک به خاک پر برکت بقیع نشد اما در عوض با تحمل گرما و تشنگی زائر کربلای حسین(ع) شدی.....
دیدار ما به قیامت
و چقدر این دیدار به طول خواهد انجامید نمیدانم
دعا کن برامون از خدا برامون طلب صبر کن
خیلی دوستت دارم و خواهم داشت
چقدر دیر فهمیدم که چقدر شما رو دوست داشتم و چقدر دیر فهمیدم تحمل ندیدن خنده هایت چقدر سخت است
ان شاالله فرجامی این چنین زیبا نصیب همه ما بشه....
باتمام وجود و با قلب شکسته ام دعا می کنم؛ الساعه فرج آقامون امام زمان(عج) محقق بشه و انتقام همه شهدای لب تشنه وغریب منا و خصوصا را از آل سقوط بگیرد
پدر مهربانم بهشت گوارای وجودت ، شفاعت ما یادتون نره.
کد خبر: 362034 | تاریخ مخابره :۱۳۹۴/۸/۲۱ - ۱۸:۱۲ | سرویس: استانها
هشدار : مراقب سودجویان ماورائی باشید.
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
http://hoseini48.andishvaran.ir
علوم خفیه یا علوم غریبه در برابر علوم جلیه قرار دارد. علوم جلیه مانند هندسه ، منطق و طب ... دارای قوانین مشخص است. علوم خفیه یا غریبه به نیروهای مافوق طبیعی می پردازد. شاید در این زمان این تقسیم بندی دیگر کاربردی نداشته باشد؛ زیرا تمامی علوم را می توان در ردیف علوم جلیّه گنجانید.
علوم خمسه محتجبه:
1. علم اکسیر ( کیمیا )
2.علم طلسمات ( لیمیا )
3. علم تسخیرات ( هیمیا )
4. علم خیالات ( سیمیا )
5. علم شعبده یا تردستی ( ریمیا )
از پنج حرف اول آن ها ( کیمیا ، لیمیا ، هیمیا ، سیمیا ، ریمیا ) عبارت « کُلُّه سِرّ » به دست می آید.
خواص شناسی شامل مباحث ذیل می باشد:
خواص اسماءالله ، خواص آیات و سورهای قرآن ، خواص ادعیه ، خواص اوراد ، اذکار و ختومات ، خواص تعویذ ، خواص رقیَه ، خواص حروف جُمل ، خواص اشکال ، خواص اشیاء ، خواص سنگ ها و خواص طبع ها.
از دیگر شاخه های این علوم :
جفر (علم حروف) ، عدد شناسی ، علم اوفاق ، ستاره شناسی ، طالع بینی ، قیافه شناسی ، کف بینی ، تعبیر خواب ، هیپنوتیزم ، مانیه تیزم ، تله پاتی ، برون فکنی روح ، روشن بینی ، تلقین به نفس ، تفأل ، رمل( علم نقطه ) ، علم اعضاء ، علم اکتاف و علم وهم و دم.
این علوم حقایقی است که در وجودشان هیچ
گونه شکی نیست و تا چیزی دارای اصلی نباشد ، هرگز نمی توان بر آن جعلی
ساخت. این علم نیز چون دارای اصلی است عده ای با جعلیات و کذب می توانند
کارشان را به پیش ببرند. یعنی بر مبنای اصل و حقیقتی که وجود دارد مدعیان
کاذب هم وجود خواهند داشت. این که امروزه علوم غریبه یا ادعیه نوشته شده بر
روی پوست و کاغذ یا ابطال سحرها کاربرد ندارند ، عاملین اینگونه امور خود
از دانش کافی بهره مند نیستند و شرایط و متمّمات ادعیه و تعویذ را رعایت
نمی کنند.
امور روحانی و معنوی چیزی نیست که با آن به تجارت پرداخت. وقتی جنبه تجاری می یابد دیگر کاربردش از سوی نیروهای معنوی و ماورایی تعطیل می گردد.
اعتماد کردن به افرادی که می گویند دارای موکل هستند بدون تست و آزمایش کاری خطاست. این که کسی بتواند برخی صفات یا همه ی صفات شما را بیان کند ، این برهانی نیست که او دارای موکل است ؛ زیرا صفات را می توان از طریق چهره و برخی از امور دیگر از قبیل محاسبات جفری و ... به دست آورد. اگر کسی راست می گوید که موکل دارد از او بپرسید که خودروی من چه رنگی است یا خودروی من در این خیابان پارک است ، کدام است یا تسبیحی به او بدهید و بگویید موکل اش آن را به خانه تان انتقال دهد.
کسانی که مبلغ زیاد طلب می کنند ، دلیل بر آن نیست که آنان معلوماتشان زیاد است اگر چه کسی که مال کم نیز طلب می کند چنین نخواهد بود.
پس هشدار این که هوشیار باشید و پول هایتان را با پرداخت به اینگونه افراد که اکثرا جز ادعا و حرف های کذب چیز دیگری در چنته ندارند ، هدر ندهید ؛ زیرا برخی از این ها برای جلب مشتری از خود کرامت های کذب می گویند که فلان کار خارق العاده را انجام داده ام یا گاهی افرادی را می گمارند که برای آن ها کارهای عجیب نسبت دهند که جلب مشتری کنند.
وقتی موضوع مادی شد و حالت تجاری یافت و عده ای بخواهند از تقدیرات و گرفتاری های افراد کسب درآمد کنند ، آن موضوع حالت معنوی و عرفانی خود را از دست خواهد داد. مگر قدیم که اولیای الهی برای کسی ابطال سحر یا دعا و ذکری توصیه می نمودند انتظار دستمزد داشتند. آن ها برای آن که گره گشایی از برادران و خواهران دینی نمایند ، دست به این امور می زدند. اکنون عده ای برای مقاصد دنیوی همان توصیه ها را در اختیار افراد قرار می دهند و پول های هنگفتی دریافت می کنند و برخی پول های میلیونی بابت برخی کارها از جمله ابطال سحر و گشایش بخت ... درخواست می نمایند و بعضی نیز گمان می کنند که پول زیاد بدهند مشکلشان فورا و معجزه آسا گشوده می شود. علوم غریبه کار شما را سهل و آسان می کند و معجزه ندارد. وقتی کسی مبلغ زیاد درخواست می کند طبیعتا بایستی بگوید مشکل شما تا چهل روز یا سه یا شش ماه برطرف خواهد شد. وقتی مشکل حل نمی گردد صدها دلیل و برهان برای برنگرداندن مبلغ پرداختی وجود دارد. اگر چه گاهی علاوه بر مقاصد مالی و سود و نفع مادی ، خودی نشان دادن و خود برتری نیز در این امر دخیل است.
کاتب دعا چه دستی است؟ وقتی دستی آلوده است چگونه می تواند دعایی و حرزی بنویسد که اثرگزار باشد. این علوم شرافت دارند اگر کسی موجب حدشه دار شدن آن شود ، مشکل ها او را از هرسو در بر خواهند گرفت.
همه ی مشکلات را نمی توان به سحر و جادو نسبت داد، زیرا بسیاری از عوامل به انعکاس اعمال بشر است. مثلا گاهی فردی مریض است به دلیل آن که کینه جو است اگر این صفت مذموم را ترک کند چه بسا از بیماری بهبود می یابد.
گاهی فردی به خاطر اهانت به یک فرد و یا یک سخن نامربوط حتی به مزاح سال ها به یک حاجت خود نمی رسد و هم چنان گرفتار می ماند. چه بسا خود فرد نیز توجه و التفات ندارد. لذا وقتی برای هر کرداری عکس العملی است پس باید مراقب بود که هر سخن و کردار نادرست عکس العمل اش نیز از سنخ خودش خواهد بود.
گاهی شخص مرتکب گناه نمی شود و حتی به سمت گناه نمی رود ولی فکر و خیالش آلوده به گناه است. حقیقت دوری از گناهان آن است که فکر و خیال را نیز از گناه پاک سازد. پس اگر رفتارهای نادرست ترک شوند امور نیز به تبع آن درست خواهند شد. وقتی کسی بد دهن است یا سخنانی نامربوط و بدون علم می گوید ، افراد یا آموزه های دینی را به سخره می گیرد یا همسایه آزاری می کند یا با رفتارش در دیگران استرس ایجاد می کند ... او اگر اصلاح رفتار نماید بسیاری از امورش اصلاح می یابد.
یا کسی پدر و مادرش را می آزارد و والدین اش از او ناراضی اند بی شک خود را به خواری نزدیک نموده است. رضای والدین باعث گشایش روزی ، افزایش عمر و دافع مرگ های بد است. خشنودی آن ها رضای خدا را دربر دارد ناخشنودی آن ها سبب دشواری مرگ است. رسول خدا فرمود:« خداوند لذت زندگی را در نیکی کردن به پدر و مادر و رها شدن از آتش را در ترک آزار مردم قرار داده است.» وقتی در رفتار و عملی وعده ی عذاب الهی داده شده ، آن رفتار باعث گرفتاری ها در دنیا نیز می شود.
در کتاب کیمیای محبت می نویسد:« یکی از تجار ورشکسته نزد شیخ رجبعلی خیاط می رود ، وقتی مشکل اش را مطرح می کند ، شیخ می گوید: تو چهار ماه است شوهر خواهرت از دنیا رفته و تاکنون سراغ خواهرت و بچه هایش نرفته ای ، گرفتاری تو از این است. تاجر گفت : اختلاف داریم. شیخ فرمود: ریشه ی گرفتاری تو آن جاست. تاجر قدری وسایل منزل خرید و نزد خواهرش رفت و آشتی کرد و مشکل اش حل شد.
مهندسی بساز بفروش یکصد دستگاه ساختمان ساخته بود ولی به علت بدهکاری زیادشرایط اقتصادی بدی داشت حکم جلب اش را گرفته بودند ، به نزد شیخ رجبعلی خیاط آمد. شیخ گفت: برو خواهرت را راضی کن . مهندس گفت: وقتی پدرم از دنیا رفت ارثیه ای به ما رسید سهم او را ندادم. پس از چند روز نزد شیخ آمد و گفت پولی به خواهرم دادم و رضایت اش را گرفتم. شیخ گفت هنوز راضی نشده است. آیا خواهرت خانه دارد؟ مهندس گفت: نه اجاره نشین است. شیخ فرمود: برو یکی از بهترین خانه هایی که ساخته ای به نامش کن بعد بیا ببینم چه کار می شود کرد. مهندس گفت ما دو شریک هستیم چگونه می توانم؟ شیخ فرمود ، بیش از این عقل ام نمی رسد. آن شخص رفت و یکی از آن خانه ها را به نام خواهرش کرد و اثاثیه او را در آن خانه گذاشت و به نزد شیخ برگشت. شیخ گفت ، حالا درست شد. فردای همان روز سه تا از آن خانه ها به فروش رفت و از گرفتاری نجات یافت.
روزی مرشد ، چلویی معروف خدمت شیخ رجبعلی خیاط رسید و از کسادی بازارش گله کرد که قبلا چهار دیگ می فروخت اکنون یک دیگ هم به فروش نمی رسد. شیخ فرمود تقصیر خودت است که مشتری ها را رد می کنی. مرشد گفت ، من کسی را رد نکردم حتی از بچه ها هم پذیرایی می کنم و نصف کباب به آن ها می دهم. شیخ فرمود:« آن فرد چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود بار آخر او را هُل دادی و از مغازه بیرون کردی.» مرشد سراسیمه به سمت آن فرد رفت و از او پوزش خواست و پس از آن تابلویی بر در مغازه اش نصب کرد:« نسیه داده می شود حتی به شما وجه دستی به اندازه ی وسعمان پرداخت می شود.»
پس برخی گرفتاری ها در گرو اعمال و گفتار ناشایست انسان است. گاهی فرد با اجحاف حق دیگران برای خود مشکل و گرفتاری و گره خوردگی در زندگی اش به وجود می آورد؛ زیرا بازتاب هر عملی از سنخ خودش می باشد.
اگر شخص مسئولیت اعمالش را بپذیرد و با تمام توان نسبت به درستی آن اقدام کند و تصمیم بگیرد و یک هفته سعی نماید یکی از خُلقیات بد و ناشایست اش را ترک کند اثرات شگفت انگیزش را خواهد دید.
کاهنان ، ساحران ، اهل تسخیر و طلسمات به قوّت و نیروی نفس خویش اتکا دارند. اولیا ، انبیا و اوصیای ایشان اتکایشان به پروردگارشان است و کار آن ها معجزه و کرامت نامیده می شود. از مراجعه به افرادی که دارای ریاضت های باطل اند نهی شده است. شأن آدمی بالاتر از این علوم است. انسان نباید دنبال آن ها برود بلکه آن ها باید به سراغ آدمی بیایند.
آب زمزم بی نظیرترین آب ها
یک دانشمند ژاپنی کشف کرده است که آب زمزم دارای خصوصیات منحصر به فردی است که در آبهای معمولی دیگر یافت نمی شود.
به گزارش «تقریب»، دکتر “مساروا ایموتو”، دانشمند ژاپنی تأکید کرد: تحقیقات علمی بسیاری که به وسیلة تکنولوژی نانو بر روی آب زمزم انجام شده است، نشان می دهد هیچ یک از خواص این آب قابل تغییر نیست و اگر یک قطره از آب زمزم به ۱۰۰۰ قطره از آبهای معمولی اضافه شود، آن آبها خواص آب زمزم را به دست خواهند آورد.
این دانشمند تحقیقات بسیاری را بر روی آب زمزم انجام داده و به این نتیجه رسیده است که آب زمزم، آبی با برکت و منحصر به فرد است و بلورهای آن شبیه هیچ آب دیگری نیست و به هیچ وجه خواص آن تغییر نمی کند.
وی که پایه گذار نظریه تبلور ذرات آب است، می گوید:
جملة “بسم الله الرحمن الرحیم” که در قرآن کریم وجود دارد و مسلمانان آن را در ابتدای کارهای خود یا در هنگام غذاخوردن و یا موقع خواب بر زبان می آورند، تأثیر عجیبی بر بلورهای آب دارد.
زمانی که بسم الله الرحمن الرحیم می گویید:
زمانی که بسم الله الرحمن الرحیم گفته می شود، تغییرات عجیبی در بلورهای آب رخ داده و آن ها بسیار زیباتر می شوند، لذا می توان با گذاشتن کاستی از تلاوت قرآن کریم در کنار آب، آن را زیباتر و با صفاتر نمود.
منطقه ی خاورمیانه
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
پایگاه اندیشوران hoseini48.andishvaran.com
منطقه : یک محدوده ی جغرافیایی که پیوندهای فرهنگی، تاریخی و همبستگیهای سیاسی و اقتصادی دارد.
استراتژیک: یک لغت یونانی ، نشاندهنده ی اهمیت حیاتی و واژهای است که به آن نسبت داده میشود.
خاورمیانه: یک واژهای است برای توصیف یک منطقه جغرافیایی میان خاور دور . مناطقی از شرق که از اروپا فاصله ی زیادی دارند.
خاور نزدیک : مناطقی از شرق که نزدیک به اروپا هستند به کار میرود.
این دو اصلاح - خاور میانه و خاور نزدیک - برای اولین بار از سوی مورخی آمریکایی به نام «آلفرد تایر ماهان» به کار برده شد.
خاورمیانه هفده کشور را در خود جای داده است.
چهار دوره ی حاکمیت سلطهگران بر منطقه ی خاورمیانه:
1. نظم و هژمونی عثمانی.
2. نظم و هژمونی انگلیس.
3. نظم و هژمونی شراکتی بین انگلیس و آمریکا.
4. نظم و هژمونی آمریکا.
خاورمیانه ازسه دیدگاه ذیل اهمیت دارد:
1. ژئوپلتیکی
2. ژئواکنومیکی
3. ایدئولوژیکی.
خاورمیانه از پنج نگاه زیر نیز دارای اهمیت است:
1. جغرافیایی
2. فرهنگی
3. اقتصادی
4. سیاسی
5. نظامی
یکی از ویژگیهای مهم جغرافیایی خاورمیانه قرار داشتن خلیج فارس در مرکز آن است.قرار داشتن مکان های مقدس ادیان بزرگ الهی و جهانی در خاور میانه بر اهمیت فرهنگی و تمدنی آن افزوده است.حدود بیش از هفتاد درصد نفت و گاز جهان در منطقه ی خاورمیانه قرار دارد.
هر کشوری از لحاظ موقعیت جغرافیایی، سیاسی و امنیتی ، از نظر نقش و وضعیت اقتصادی و جایگاه فرهنگی و تمدنی و نیز اهمیت و جایگاه مهم و حیاتی در عرصه ی بین المللی داشته باشد، از اهمیت استراتژیکی برخوردار است.
مکان نماز گزار
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
مکان نمازگزار شرایط پنجگانهای دارد که رعایت آنها الزامی است. این شرایط عبارتاند از:
- مباح بودن،
- استقرار داشتن،
- ممکن بودن انجام واجبات نماز در آن مکان،
- نبودن نجاست سرایتکننده در آن مکان،
- اینکه اختلاف سطح بین مکان قرار گرفتن پیشانی و زانوها بیش از چهار انگشت بسته نباشد.
اباحه نسبت به شخص غاصب شرط علمی است، اما نسبت به شخص غیر غاصب شرط ذکری است. غصبی بودن اصل مکان یا لوازمی که نماز روی آنها گزارده میشود، منفعت داشتن دیگری در ملک و حق داشتن دیگری در ملک از عواملی است که سبب بطلان نماز میشود.
حکم نماز خواندن در وسایل نقلیۀ در حال حرکت چنان است که اگر فرد در حال اختیار باشد و بدنش آرامش و استقرار لازم را داشته باشد با رعایت شرایط نماز همچون رو به قبله بودن نمازش صحیح است اما اگر آرامش لازم را نداشت نباید در آن حال نماز بخواند؛ اما اگر فرد مجبور بود که در وسایل نقلیۀ در حال حرکت نماز بخواند، حتی اگر استقرار و آرامش لازم را نداشت هم نمازش صحیح است اما باید حتی المقدور در حال حرکت چیزی نگوید و رو به قبله بودن را رعایت کند.
مواردی وجود دارد که توقف کردن و نماز خواندن در آن مکانها حرام است یا جایز نیست یا خلاف احتیاط است، اگرچه نمازی که خوانده شده درست است، این موارد عبارتاند از: نماز خواندن جلوتر از قبر ائمۀ معصوم (علیهم السلام) یا مساوی با آن، نماز خواندن زن جلوتر از مرد یا مساوی با آن، نماز خواندن زن و مرد نامحرم در جای خلوت، نماز خواندن در مکانهایی که معصیت میشود، نماز خواندن در مکانی که اطمینان به امکان تمام کردن نماز ندارد، نماز خواندن در جایی که توقف در آن حرام است، نماز خواندن در جایی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است مانند جایی که اسامی مقدس بر آن نوشته شده باشد.
در برخی مکانها همچون مساجد و حرم ائمۀ معصوم (علیهم السلام) نماز خواندن مستحب است که البته مساجد از نظر مرتبۀ استحباب با یکدیگر متفاوت هستند و به ترتیب اولویت عبارتاند از: مسجد الحرام، مسجد النبی (صلی الله علیه وآله)، مسجد کوفه، مسجد بیت المقدس، پس از آن مسجد جامع هر شهر، مسجد محله و در آخر مسجد بازار.
نماز خواندن در برخی مکانها کراهت دارد. این مکانها عبارتاند از: خود خانۀ کعبه و پشت بام کعبه، زمین نمکزار، حمام، محل تردد و نشست و برخاست مردم، مقابل در باز، در کوچه و خیابان چنانچه برای عابران زحمت نداشته باشد، مقابل آتش و چراغ، در مکانی که عکس باشد، در اتاقی که شخص جنب حضور دارد، در قبرستان و مقابل یا روی قبر.
لباس نماز گزار
شرط اول لباس نمازگزار، طهارت است؛
ـ
این شرط علمی است به این معنا که اگر فرد از نجاست آگاه شد، چه در گذشته
میدانسته و هنگام نماز فراموش کرده است و پس از نماز یادش آمده و چه در
گذشته اصلاً نمیدانسته و هنگام نماز آگاه شده است، نماز باطل است اما اگر
از نجاست لباس آگاهی نداشته باشد و پس از نماز آگاه شود، در آن صورت نمازی
که خوانده صحیح خواهد بود.
ـ برخی نجاسات معفو در نماز عبارت است از: خون کمتر از درهم، خون زخم یا جراحتی در بدن که تطهیر آن یا لباس آلوده به آن ممکن نباشد، نجاست لباس در حال اجبار و اضطرار، نجاست لباسهای کوچکی که با آنها نمیتوان ستر عورت کرد، نجاست لباس مسئول نگهداری کودک که یک دست لباس بیشتر نداشته باشد با این شرط که در شبانه روز یک بار خودش را تطهیر کند و لباسهایش را آب بکشد.
شرط دوم لباس نمازگزار غصبی نبودن آن است؛
ـ
کسی که میداند پوشیدن لباس غصبی حرام است، چه بداند که نماز خواندن با
لباس غصبی باطل است و چه نداند، اگر عمداً با لباس غصبی نماز بخواند، آن
نماز باطل است و باید اعاده شود.
ـ اگر کسی غصبی بودن لباس را نداند و پس از نماز بفهمد که لباسی که پوشیده و با آن نماز خوانده غصبی بوده، نمازش باطل نیست.
ـ
اگر فردی میدانسته لباس غصبی است ولی موقع نماز فراموش کرد و با آن نماز
خواند، چنانچه خود غاصب لباس باشد بنا بر احتیاط واجب باید این نماز را
دوباره اعاده کند، اما اگر دیگری غاصب لباس بوده باشد، در آن صورت نمازی که
خوانده درست است.
ـ اگر فردی در بین نماز بفهمد یا یادش بیافتد که لباس
غصبی است، در صورت امکان باید بدون بر هم زدن موالات نماز، لباس غصبی را
بیرون بیاورد و نمازش را ادامه دهد، اما اگر نمیتواند چنانچه وقت نماز
وسعت دارد باید نماز را قطع بکند و با لباس غیر غصبی نماز را بخواند و اگر
وقت نماز وسعت ندارد لباس غصبی را در میآورد و به دستور برهنگان نماز
میخواند.
ـ نماز خواندن با لباس غصبی در حال اجبار یا اضطرار اشکالی ندارد.
ـ نماز خواندن با لباس شراکتی در صورت اذن و اجازه نداشتن از شریک باطل است.
شرط سوم لباس نمازگزار آن است که از اجزای روحدار مردار نباشد؛
ـ
اگر لباس دارای اجزای روحدار مردار باشد، در صورتی که خون جهنده داشته
باشد نماز باطل است و در صورتی که خون جهنده نداشته باشد نیز نماز خواندن
با آن بنا بر احتیاط واجب باطل خواهد بود. اما اگر از اجزای بیروح باشد،
نماز با آن باطل نخواهد بود.
شرط چهارم لباس نمازگزار از اجزای حیوان حرام گوشت نبودن است؛
ـ
اگر فردی با لباسی که نمیداند از اجزای حیوان حرام گوشت است یا حلال گوشت
نماز بخواند، نمازش صحیح است اما اگر میدانست که از اجزای حیوان حرام
گوشت است ولی موقع نماز فراموش کرده و با آن نماز خوانده است، بنابر احتیاط
واجب باید نماز را اعاده کند.
شرط پنجم که ویژۀ مردها است، طلاباف نبودن آن است اما اگر مردی نداند که جزئی از طلا همراه دارد یا میدانسته ولی موقع نماز فراموش کرده و با آن حال نماز خوانده است، نمازش درست است و نیازی به اعادۀ آن نیست.
شرط ششم یعنی از ابریشم خالص نبودن لباس نمازگزار نیز ویژۀ مردها است و نماز خواندن با این لباس برای مردها باطل است اما اگر مردی نداند یا شک کند که لباسش از ابریشم خالص است یا نه، پوشیدن آن لباس و نماز خواندن با آن اشکالی ندارد.
خون استحاضه
هر خونی که از رحم خارج شود، در صورتی که از زخم نباشد و شرایط حیض و نفاس را نداشته باشد استحاضه است.
خون استحاضه در بیشتر اوقات زردرنگ، سرد و رقیق است و بدون فشار و سوزش بیرون میآید و بر خلاف دو خون حیض و نفاس از نظر زمانی محدودیتی ندارد و بنا بر احتیاط مستحب ابتدای استحاضه زمانی است که خون داخل فرج وارد شده است و نیازی نیست که خون خارج شود.
استحاضه بنا بر کمی یا زیادی خونی که خارج میشود، اقسامی دارد که هر کدام احکام خاص خود را دارد؛
در استحاضۀ قلیله باید برای هر نماز در صورتی که خون دیده است، وضو بگیرد؛
در استحاضۀ متوسطه باید در شبانه روز یک غسل کند و برای هر نماز یک وضو بگیرد؛
در استحاضۀ کثیره باید پیش از هر نماز غسل کند و برای هر نماز نیز یک وضو بگیرد.
وظیفۀ عمومی هر سه گروه آن است که پس از وارد شدن وقت نماز بنا بر احتیاط واجب خود را وارسی کنند تا بتوانند تشخیص بدهند که در کدام گروه قرار دارند و برای هر نماز خود را تطهیر کنند.
اگر مستحاضهای پیش از نماز از مرحلۀ پایینتر به بالاتر تبدیل شود، باید برای اولین نمازی که میخواهد بخواند احکام مرتبۀ بالاتر را عمل کند و اگر در بین نماز این اتفاق افتاد باید نماز را قطع کند و وظیفۀ مرحلۀ بالاتر را انجام دهد و اگر پس از نماز بود، نمازی که خوانده درست است و برای نمازهای بعدی باید وظیفۀ مرحلۀ بالاتر را انجام دهد و اگر بالعکس بود یعنی از مرحلۀ بالاتر به مرحلۀ پایینتر تغییر پیدا کرد، باید برای یک نماز مرحلۀ بالاتر را انجام دهد و پس از آن به وظایف مرحلۀ پایینتر عمل کند.
شرط صحت نماز و روزۀ زن مستحاضه صحیح و کامل انجام دادن غسلها و وضوهایی است که بر او واجب است.
خون نفاس
از هنگامی که نخستین جزء بچه از رحم خارج میشود، هر خونی که زن میبیند خون نفاس است و زن در حالت نفاس نَفسا نامیده میشود.
خون نفاس نیز مانند خون حیض از ده روز بیشتر نخواهد بود اما کمتر از سه روز نبودن در آن شرط نیست و امکان دارد تنها یک لحظه باشد اما باید توجه داشت که مبدأ شمارش ده روز زمانی است که آخرین جزء بچه از رحم خارج شود.
چنانچه خونی که پس از خارج شدن آخرین جزء بچه دیده میشود از ده روز تجاوز کند، اگر خانم در حیض صاحب عادت عددیه باشد، در آن صورت به تعداد روزهای عادتش در حیض، نفاس قرار میدهد و مابقی را استحاضه؛ اما اگر در حیض عادت مستقر عددیه نداشته باشد، در آن صورت ده روز اول را نفاس و مابقی را استحاضه قرار میدهد.
چنانچه پس از ایام نفاس خونریزی ادامه یابد، اگر خانم در حیض عادت معین داشته باشد آن ایام را نفاس قرار میدهد و پس از آن ده روز را به عنوان اقل طهر، استحاضه قرار میدهد و پس از آن اگر دوباره خونی دید چنانچه در روزهای عادتش باشد، حیض است، و چنانچه در روزهای عادتش نباشد، باید آن را استحاضه قرار دهد؛
اما اگر خانم در حیض عادت معین نداشته باشد، ده روز را نفاس قرار میدهد و ده روز را به عنوان اقل طهر استحاضه قرار میدهد، سپس اگر این خونریزی ادامه پیدا کرد باید بسته به شرایط، با رجوع به صفات خون، عادت اقارب یا روایات، حیض یا استحاضه بودن آن را تشخیص دهد.
تمام اعمالی که بر حائض حرام است، بر نفسا نیز حرام است.
خون حیض
خون حیض به طور غالب در هر ماه، طی چند روز از زنان دفع میشود و دارای چهار نشانه است: سرخ یا سرخ مایل به سیاه، غلیظ و دارای حرارت است و با فشار و کمی سوزش خارج میشود.
شرایط تحقق حیض عبارت است از: بلوغ، یائسه نبودن، کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نبودن خونریزی، توالی آن در سه روز، استمرار خونریزی در هر سه روز و وجود فاصلۀ حداقل ده روزه میان دو حیض.
زنها از جهت روزهایی که خون مشاهده می کنند مختلف هستند؛
1. برخی دارای عادت مشخصی هستند
2. برخی عادت مشخصی ندارند
زنان حائضی که عادت معلوم دارند سه گروه هستند: وقتیۀ عددیه ، عددیه و وقتیه.
آن ها که عادت مستقر ندارند نیز سه گروه هستند: مبتدئه، مضطربه و ناسیه.
در صورتی که خونریزی سر ده روز تمام شود، تمام ده روز حیض به شمار میرود، چه فرد دارای عادت معلوم باشد و چه نباشد.
در صورت تجاوز خونریزی از ده روز، از آنجا که حداکثر ایام حیض ده روز است، روزهای فراتر از ده روز قطعاً استحاضه است؛ اما اینکه آیا تمام آن ده روز حیض محسوب میشود یا خیر، به عادت معلوم داشتن یا نداشتن فرد بستگی دارد.
در صورت تجاوز خونریزی از ده روز، اگر فرد دارای عادت معلوم باشد، به تعداد روزهایی که عادتش است، حیض قرار میدهد و مابقی روزها را استحاضه؛ اما اگر صاحب عادت مشخصی نباشد، با در نظر گرفتن صفات خون حیض، حیض را از استحاضه تشخیص میدهد.
اگر خون ذات تمییز نبود یا فاقد التمییز بود، دو حالت دارد؛ اگر فرد دارای خویشان صاحب عادت یکسان بود، باید بین عمل به روایات، که ایام حیض را هفت روز میداند، و عادت خویشان خود احتیاط کند و البته اگر فرد مبتدئه باشد باید بر اساس عادت خویشان خود عمل کند و اگر خویشاوندان صاحب عادت یکسان نداشت، احتیاط واجب، عمل بر اساس روایات، یعنی هفت روز است.
کارهایی که در ایام حیض حرام است عبارتند از:
-انجام عباداتی که نیاز به وضو و غسل دارد مانند نماز خواندن، روزه گرفتن،
-رساندن جایی از بدن به خط قرآن، نام خداوند یا نام پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمۀ معصومین (علیهم السلام)،
-رفتن به مسجد الحرام و مسجد النبی اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود،
-توقف در مساجد دیگر و نیز بنابر احتیاط واجب توقف در حرم ائمۀ معصومین (علیهمالسلام)،
-گذاشتن چیزی در مسجد و خواندن سور عزائم.
-طلاق دادن زن در حال حیض نیز، جز در مواردی که استثناء شده است، باطل است.
همراه داشتن قرآن، تلاوت آن و لمس حواشی و فاصلۀ مابین خطوط توسط حائض کراهت دارد.
مستحب است که حائض در هنگام نماز خود را تطهیر کند و وضو بگیرد، یا اگر امکان وضو گرفتن برایش فراهم نیست، تیمم کند و در محل عبادت همیشگی اش بنشیند و به ذکر و دعا و مناجات با خدا بپردازد.
غسل حیض از وضو کفایت نمیکند و فرد باید برای نماز خواندن و هر عمل عبادی دیگری که نیاز به وضو گرفتن دارد، وضو بگیرد.
واجب است شخص حائض، قضای روزههایی را که در ایام عادت نگرفته است به جا آورد ولی به جا آوردن قضای نمازها بر وی واجب نیست.
احكام غسل
غسلهای مشترک بین زنان و مردان عبارت است از:
1. غسل جنابت،
2. غسل مسّ میّت،
3. غسل میّت
4. غسلهایی که به واسطۀ نذر، قسم و مانند اینها واجب میشود .
سه غسل اختصاصی بانوان، شامل:
1. غسل حیض،
2.نفاس
3. استحاضه است.
دو چیز باعث جنابت است:
یکی خروج منی از مجرای طبیعی
و دیگر ی مقاربت و نزدیکی.
فرد جنب اگر با حالات جنابت و بدون اینکه غسل کند، از روی عمد یا به دلیل ندانستن حکم یا از روی فراموشی نماز گزارد نمازش باطل است، مگر در مواردی که میتواند به جای غسل تیمم کند.
اقسام غسل عبارت است از:
1. ترتیبی
2. ارتماسی.
اعمالی که بر شخص جنب حرام است عبارت است از:
ـ رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا نام خداوند و همچنین اسامی امامان (علیهم السلام) و پیامبران عظیمالشأن بنا بر احتیاط واجب؛
ـ رفتن به مسجد الحرام و مسجد النبی (صلی الله علیه وآله)، اگرچه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود؛
ـ گذاشتن چیزی در مسجد؛
ـ خواندن سور عزائم.
رعایت نکردن ترتیب در غسل ترتیبی سبب بطلان غسل خواهد شد. همچنین در غسل ارتماسی اگر مکلف پس از غسل بفهمد که به مقداری از بدن آب نرسیده است چه محل آن را بداند و چه نداند، غسل او باطل است.
چنانچه فرد پس از انجام غسل ترتیبی متوجه وجود مانع شود، بسته به اینکه مانع در کدام قسمت از بدن قرار دارد، باید پس از برطرف کردن مانع بخشهایی از غسل را مجدد تکرار کند.چند نکته دربارۀ غسل:
ـ در غسل رعایت موالات شرط نیست.
ـ پاک بودن بدن در غسل لازم است. البته در غسل ارتماسی پاک بودن تمام بدن پیش از غسل ضروری است اما در غسل ترتیبی پاک بودن هر عضو از بدن پیش از غسل لازم است.
ـ شک در صحت انجام غسل نباید مورد اعتنا قرار گیرد اما چنانچه در انجام دادن یا ندادن غسل شک به وجود آمد، باید دوباره غسل کرد.
ـ غسل جنابت کفایت از سایر غسلها میکند؛ حتی اگر فرد در مورد سایر غسلها نیت هم نکرده باشد.
احــــکـام وضـــو
حسینی وفامهر
در وضو شستن صورت و دستها و مسح جلوی سر و روی پاها واجب است.
صورت، بنا بر احتیاط واجب و دستها، مطابق فتوا، باید از بالا به پایین شسته شود.
شستن صورت و دست ها، مرتبۀ نخست واجب، مرتبۀ دوم مستحب یا جایز (بنا به نظر برخی از فقها مانند حضرت امام) و مربتۀ سوم حرام است.
لازم نیست مسح سر از عقب به جلو باشد، بلکه مسح از جلو به عقب، از راست به چپ یا از چپ به راست نیز کفایت میکند.
مستحب است مسح با کف دست راست انجام شود، اما مسح با دست چپ، یا با پشت دست و حتی با ساعد نیز صحیح است.
میتوان به دو صورت ارتماسی یا اغترافی وضو گرفت.
وضو سیزده شرط دارد که به پنج دسته تقسیم میشود:
شرایط آب وضو، شرایط ظرف وضو، شرایط اعضای وضو، شرایط وضو گیرنده و شرایط زمانی وضو.
شرایط آب وضو عبارت است از:
1. پاک بودن؛
2. مباح بودن
3. مطلق بودن.
از شرایط ظرف وضو آن است که:
1. مباح باشد
2. از جنس طلا یا نقره نباشد.
شرایط اعضای وضو عبارت است از:
1. پاک بودن
2. وجود نداشتن مانع از رسیدن آب.
شرایط وضو گیرنده عبارت است از:
1. داشتن قصد قربت؛
2. مباشرت در وضو؛
3. مضر نبودن آب
4. رعایت ترتیب و موالات.
در صورت تنگی وقت، وضو از عهدۀ فرد ساقط شده و تیمم صحیح است.
هفت چیز وضو را باطل میکند:
1. بول؛
2. غائط؛
3. باد معده یا روده که از مخرج خارج شود؛
4. خوابی که به واسطۀ آن چشم نبیند و گوش نشنود؛
5. آنچه به واسطۀ آن عقل از بین رود؛ مانند: مستی، دیوانگی و بیهوشی،
6. استحاضه
7. انجام کاری که سبب وجوب غسل شود.
سیدمحمدمهدی حسینی وفامهر
لعن یزید در قرآن
از احمد بن حنبل در باره ی حکم لعن یزید سئوال کردند؟
در پاسخ گفت:« و لِمَ لا یلعن من لعنة الله تعالی فی کتابه ؟ ؛ چرا کسی را خداوند در کتابش او را لعن کرده لعن نکنیم.»
پرسیدند: «خداوند در کدام آیه یزید را لعن کرده است.»
در پاسخ این آیه ی شریفه را تلاوت کرد:
« فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْ لَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ ؛
آیا این انتظار از شما دور است که با خونریزی و غارتگری در زمین تباهی پدید آورید و با خویشاوندانتان پیمان و حرمت خویشاوندی را بشکنید ؟ این ها کسانی هستند که خداوند لعنت شان کرده و شنوائی شان را از بین برده و دیدگانشان را نابینا ساخته است. (محمد / 22 و 23)
آنگاه احمد بن حنبل می گوید: « آیا فسادی بدتر از قتل وجود دارد.»
مسوّغات تیمّم از دیدگاه مذاهب مختلف فقهی عبارتند از:
1. در اختیار نداشتن آب
2. ترس و تعذّر از استعمال آب
3. نداشتن آب کافی
4. تنگی وقت
به اتفاق مذاهب اسلامی نیت از واجبات یا شروط تیمم محسوب میشود، اگر چه در چگونگی تیمم میان مذاهب تفاوت رأی وجود دارد.
امامیه در مسح صورت، تنها مسح پیشانی تا بالای بینی را واجب میداند؛ درحالیکه اهل سنت مسح تمام صورت حتی محاسن را واجب دانستهاند.
امامیه در تیمم رعایت ترتیب، موالات و نیز مسح از بالا به پایین را واجب دانستهاند درحالیکه اهل سنت مسح دستها را از پایین به بالا میدانند و در مورد رعایت ترتیب و موالات نیز با هم اختلاف نظر دارند و برخی آن را واجب و برخی مستحب دانستهاند. از میان مذاهب فقهی، حنبلیه قائل به وجوب شروع کردن تیمّم با ذکر شریف «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است و ترک عمدی آن را سبب بطلان تییم میداند.
در هفت مورد باید به جای وضو و غسل تیمم کرد:
1. ممکن نبودن تهیۀ آب به اندازۀ لازم برای وضو یا غسل؛
2. ممکن نبودن دسترسی به آب به دلیل پیری، ترس و یا نداشتن وسیلهای که بتواند آب را از چاه بکشد؛
3. ترس از به خطر افتادن سلامتی و جان به واسطۀ استعمال آب؛
4. ترس از تلف شدن خودش و کسانی که حفظ جان آنها لازم است، از تشنگی در صورت به مصرف رساندن آب برای وضو یا غسل؛
5. نجس بودن بدن یا لباس شخص، کافی نبودن آب موجود برای تطهیر بدن و لباس و انجام غسل و وضو؛
6. نداشتن آب یا ظرف دیگری غیر از آب یا ظرفی که استعمالش حرام است؛
7. تنگ بودن وقت نماز به قدری که اگر وضو بگیرد یا غسل کند تمام نمازش یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده میشود.
کیفیت تیمم به این شرح است:
نخست نیت،
دوم زدن کف هر دو دست با هم بر چیزی که تیمم بر آن صحیح است،
سوم کشیدن کف هر دو دست بر تمام پیشانی و دو طرف آن،
چهارم کشیدن کف دست چپ بر تمام پشت دست راست و پس از آن کشیدن کف دست راست بر تمام پشت دست چپ.
شروط هفتگانۀ صحت تیمم عبارت است از:
- پاک بودن اعضای تیمم،
- عدم وجود مانع در اعضای تیمم،
- مباشرت،
- موالات،
- ترتیب،
- کشیده شدن دست از بالا به پایین
- کشیدن ماسح بر ممسوح.
چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است سه مرتبه دارد که به ترتیب عبارت است از:
1.مطلق وجه ارض،
2. گرد و غبار
3. گل.
نکتۀ حائز اهمیت آن است که در صورت وجود مرتبۀ بالاتر تیمم بر مرتبۀ پایینتر مجاز نیست. شرایط صحت تیمم بر چیزهایی که گفته شد، پاک بودن، مباح بودن و مخلوط نبودن آنها با چیزهایی است که تیمم بر آنها صحیح نیست.
مبطلات تیمم عبارت است از حدوث حدث و بر طرف شدن عذر.
در پنج مورد اعادۀ نمازی که با تیمم خوانده شده است مستحب است:
1. در جایی که از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است؛
2. در جایی که میدانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمیکند و عمداً خودش را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است؛
3. زمانی که تا آخر وقت عمداً به جست و جوی آب نرفته و در ضیق وقت تیمم کرده و بعد معلوم میشود که اگر جست و جو میکرد آب پیدا میشد؛
4 . آنکه عمداً نماز را تأخیر انداخته و در آخر وقت با تیمم نماز خوانده است؛
5. زمانی که میدانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمیشود و آبی که در اختیار داشته از بین برده است.
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
یکی از اعمال واجب در منا برای کسانی که حج تمتّع به جا میآورند، قربانی کردن است.
ذبح حیوان به قصد طاعت، باعث نزدیک شدن انسان به خدا میشود؛ از این رو به آن «قربانی» گفته میشود.
قرآن، انگیزۀ اصلی قربانی کردن را نشان دادن میزان «تقوا» میداند.
قربانی کردن نماد ایثار و از خودگذشتگی بنده در راه خدا و تسلیم شدن در برابر او است.
قربانی کردن تمثیلی از ذبح مقام حیوانی و کشتن هوای نفسانی در مسیر حق است.
قربانی کردن بیانگر شکرگزاری و سپاس انسان از خداوند است.
قربانی یادکردی از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (علیهما السّلام) است.
قربانی کردن از شعائر الهی است و انجام آن توسط حجگزار، بزرگداشت شعائر الهی به شمار میآید. یکی از حکمتهای قربانی به دست آوردن آمرزش و رحمت الهی است.
ذبح حیوان به وسیلۀ حجگزار علاوه بر آثار تربیتی فراوان، زمینۀ بهرهمندی نیازمندان و مستمندان از گوشت قربانی را نیز فراهم میآورد.
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
اقتصاد در اسلام جایگاه بسیار مهمّی دارد. قرآن کریم کار اقتصادی را موجب قوام جامعه دانسته و مردم را به کار و کوشش سفارش کرده است و در عین حال مسلمانان را از دلبستگی به دنیا بر حذر داشته است.
از نظر اسلام فعّالیت اقتصادی در حج روا است ولی باید در پرتو عبادات و اعمال حج انجام شود و به آن لطمهای وارد نکند.
حج منافع و آثار اقتصادی فراوانی دارد که میتوان به گسترش کسب و کار، بهرهمندی مالی مسلمانان و بینیازی آنها، گسترش صنعت حمل و نقل و رونق جهانگردی اشاره کرد.
افزون بر منافع مذکور مراسم حج اندیشۀ اقتصاد منطقهای را گسترش داده و زمینۀ ایجاد بازار مشترک اسلامی را نیز فراهم میکند و موجب استقلال اقتصادی مسلمانان میشود.
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
یکی از اعمال واجب سرزمین منا، رمی جمرات سهگانه است که در سه نوبت در روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم ذی الحجّة انجام میشود.
رمی جمرات، سنگباران کردن نمادین شیطان است که اسرار زیادی در آن نهفته است. رمی جمرات بیانگر مبارزه با شیاطین بیرونی و درونی است.
استحباب داشتن وضو و طهارت در رمی جمرات، نشانۀ این است که با پاکی و طهارت بهتر میتوان با شیطان مبارزه کرد.
رمی جمرات عبادتی است که باید با قصد قربت انجام شود و موجب کسب نورانیّت درون میشود. زیاد بودن تعداد سنگها و نوبتهای رمی، لزوم مبارزۀ پیدرپی و همه جانبه با شیطان را گوشزد میکند.
استحباب تکبیر در زمان رمی، گویای ضرورت توکّل نمودن بر خدا در مبارزه باشیطان است.
رمی جمرات باید با رعایت جوانب اعتدال و احترام به حقوق دیگران صورت گیرد؛ این امر نشانگر این است که حتی در مبارزه با شیطان هم باید اعتدال رعایت شود.
هفت مرحلهای بودن رمی، میتواند حکایت از ضرورت مقابله با شیطان در هفت مجرای نفوذی او داشته باشد.
تعدّد جمرات نشانه ی زیاد بودن موانع در مسیر حق است.
انجام هم زمان رمی جمرات از سوی حاجیان، گویای لزوم مبارزه ی جمعی با شیطان است.
منا سرزمینی است که بین مشعر و مکّه واقع شده است.
یکی از اعمالی که در این سرزمین انجام میشود، رمی جمرات سهگانه است.
حجگزاران بامداد عید قربان وارد منا میشوند و تا روز دوازدهم یا سیزدهم در آنجا بیتوته میکنند.
اقامت طولانیتر در منا نسبت به سایر مواقف، موجب هماهنگی و همسان شدن حجگزاران میشود.
منا سرزمین ذکر الهی است و در روایات، اذکار ویژهای برای این سرزمین بیان شده است.
بنا بر روایات، خداوند متعال خشنودی خود را از حجگزاران در سرزمین منا اعلام میکند.
بیتوته طولانی در منا به عنوان آخرین منزل تعالی در سفر و سلوک معنوی حج سرانجام به آغاز تولدی دیگر در پایان اعمال منا میانجامد.
حجگزاران، دیگر مواقف حج را در جستجوی رحمت الهی گذرا طی میکنند و در منا با رسیدن به آمرزش الهی استقرار و آرامش مییابند.
منا سرزمین آرزوها است و بهترین آرزو، بنا بر روایات، خیر دنیا و آخرت است.
با توجّه به حضور گسترده و طولانی همۀ حجگزاران در منا،این سرزمین بهترین فرصت برای مطرح شدن مباحث مهم اجتماعی جهان اسلام است.
سیدمحمدمهدی حسینی وفامهر
عرفات سرزمینی نزدیک مکّه و بیرون از منطقۀ حرم است که حجگزاران در روز عرفه (نهم ذی الحجّة) از ظهر تا مغرب در این منطقه توقّف میکنند.
عرفات سرزمین رحمت و مغفرت خداوند است و بسیاری از بندگان در روز عرفه آمرزیده میشوند؛ از اين رو، شیطان در روز عرفه، درماندهتر از هر زمانی است.
حضور انبوه مسلمانان در عرفات، با حضور اولیای خدا و صالحان همراه است؛ بنا بر این امکان اجابت دعا و رسیدن به کمال معرفت در این روز فراهم است.
حضور گروههای مختلف مسلمانان در عرفات، با سرهای برهنه و بدنهای کفنپوش، یادآور برانگیخته شدن بندگان در روز رستاخیز است.
توقّف کوتاه در عرفات، تمثیلی از زندگی گذرای دنیا است که باید سبکبال به سوی معبود کوچ كرد.
عرفات، بیرون از منطقۀ حرم قرار گرفته تا حجگزار در آنجا با دعا و تضرّع، آمادۀ ورود به حرم الهی شود.
عرفه، روز راز و نیاز با خدا و عرفات، جایگاه ویژۀ دعا و نیایش است؛ از این رو توجّه ویژه به طهارت ظاهری و باطنی در این روز، شایسته و ضروری است.
سرزمین عرفات و روز عرفه پیوندی تنگاتنگ با ولایت دارد.
به باور برخی، سرزمین عرفات محل نزول آیۀ اکمال دین است و ابلاغ اين آيه در هجدهم ذی الحجّة صورت گرفت.
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) هر ساله در زمان حج و به ويژه در روز عرفه در سرزمین عرفات حاضر میشوند.
دعاهای زیادی از معصومان (علیهم السّلام) در روز عرفه رسيده است. این دعاهای پرمحتوا و عالی، افزون بر ذکر خداوند، یاد اهل بیت را نیز در ذهن انسان زنده نگه میدارد.
زمان وقوف در عرفات و دعا و نيايش حاجيان، زمانی است که آدم (علیه السّلام) از فرمان الهی سرباز زد و زمان خروج از عرفات، ساعتی است که توبۀ آن حضرت پذیرفته شد.
حضور همزمان تمامی حجگزاران در عرفات و حرکت جمعی آنان به سوی مشعر، نقطۀ اوج هماهنگی و همدلی در مراسم حج است.
حتّی در عرفه که زمان ویژۀ عبادت و نیایش است، فعّالیّت اقتصادی مسلمانان جایز شمرده شده است و این نشان از متعادل بودن اسلام و توجه به معیشت در کنار عبادت دارد.
سیدمحمدمهدی حسینی وفامهر
24 مورد جزء محرّمات احرام است که نوزده مورد آن میان مردان و زنان مشترک است، چهار مورد ویژۀ مردان و یک مورد ویژۀ زنان است.
ترک فسوق در احرام، سبب هماهنگی رفتار حاجی با روح حج شده و ضمن از بین بردن زمینههای دشمنی، الفت و همبستگی میان مسلمانان را تقویت میکند. در روایات، دروغ، فحش و فخرفروشی از مصادیق فسق معرّفی شدهاند.
ترک جدال هنگام احرام، ضمن پاسداشت و رعایت حرمت حرم، تفرقه را از بین میبرد. دشمنی، دشنام و سوگندهای بیهوده از ویژگیهای جدال نکوهیده است. اما «جدال أحسن» در شمار جدال ممنوع جای نمیگیرد.
ترک لذّتهای شهوانی با فراهم نمودن فرصت پرداختن به خود، موانع سیر کمالی حجگزار را برطرف کرده و مسیر توجّه به لذّتهای معنوی را هموار میکند.
ترک تصرّف در بدن نشان اوج بندگی و طاعت مُحرم است و لزوم ترک گناهان هرچند کوچک را گوشزد میکند.
ترک آسایشطلبی در احرام، نشانۀ تسلیم بودن مُحرم در برابر خداوند است و ضمن این که رعایت ادب توبه است، بیانگر لزوم تحمّل سختیها در راه وصال به معبود است.
ترک زینت و آرایش در احرام، بیانگر کنار نهادن خودپرستی است و بر پیراستگی از زینتهای ظاهری دنیوی و آراستگی به زینتهای واقعی و کمالات معنوی تأکید میکند.
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
حریم حرم الهی دارای حرمت خاصّی است که حضور در میقات، لازمۀ پاسداشت آن است.
لبّیک گویی بندگان در میقات، پاسخی به دعوت خداوند است و در واقع میقات، قرارگاه گفتوگوی بنده با خدا است.
سفر حج، صورت زمینی معراج است و میقات به عنوان نقطۀ شروع حج، در تناظر با آغاز معراج است؛ که با نفی هرگونه شرک و تعلّقات دنیوی راه عروج به سوی معبود گشوده میشود.
همانگونه که میقاتهای زمینی قرارگاه حجگزاران برای ورود به حرم است، میقاتهای آسمانی نیز به محاذات آن، قرارگاه ملائکه برای طواف بیت المعمور است.
اینکه در اطراف مکّه میقاتهای مختلف معیّن شده است، بیانگر آن است که ورود به حرم و مدار حق، از هر طرف و در هر موقعیتی برای همه ممکن است.
حضور حجگزاران در میقات با لباس سفید احرام، یادآور قیامت و حضور مردم در پیشگاه خداوند با کفنهای سفید است.
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
حج (حَجّة الإسلام) تنها بر کسانی که استطاعت و توانایی مالی و جسمی دارند، واجب میشود.
محدود بودن وجوب حج بر افراد مستطیع، در راستای تناسب تکلیف با توانایی مکلّف است.
حج، با توجه دادن به خدا و نیازهای جامعه، موجب جهت دادن به ثروت توانمندان شده و از به وجود آمدن روح طغیان و سرکشی در آنها جلوگیری میکند.
برگزار شدن مداوم حج، مشاغل جدید فراوانی را به وجود میآورد و ثروت را میان مردم توزیع میکند. و باعث رشد و حرکت اقتصادی میشود.
انسان مستطیع با گزاردن حج، از بیتحرّکی خارج شده و با ورود به فضای جدید، نگاهی تازه پیدا میکند؛ و این باعث تعادل شخصیتی و اخلاقی حاجی میشود.
حج، فرد توانمند را با خلأها و نیازهای جامعۀ اسلامی آشنا میکند و از این رو بستر مناسبی برای انجام کارهای خیر و عام المنفعه فراهم میآورد.
سفر حج با انفاق بخشی از ثروت انسانهای توانمند همراه است. این امر باعث رشد و تعالی معنوی او و رسیدن به مقام برّ و نیکوکاری میشود.
حج دارویی نافع برای بیماری های دل است.[1]
تاثیر حج در پیراستن رذایل اخلاقی در این است که :
اولا محیط حج باعث آراستگی فرد به ملکات و فضایل اخلاقی می شود.
ثانیا اثری در دوری از رذایل و زشتی های اخلاقی دارد.
حج گزار در سفر معنوی حج باید آفریدگار خود را با قلب و زبان یاد کند. این یاد کردن اختصاص به تمامی مراحل زندگی دارد، منتهی در سفر حج به خوبی دست یافتنی است. یاد کردن خدا در مناسک حج از اسرار و حکمت های حج است.
پیامبر اعظم (ص) فرمود: "علت وجوب طواف خانه خدا، سعی بین صفا و مروه و رمی جمرات بر پائی ذکر خداست."
دست یابی به سر حج در پایان حج به رشد تقوی در انجام دهنده ی اعمال و مناسک حج است و دیگری سعی بیشتر در مراقبت از حدود الهی است. کار مایه ی همه ی اسرار حج به تقوی است " برای خود توشه بر گیرید که در حقیقت بهترین توشه پرهیز کاری است" (بقره/197)
مناسک حج تمرین ورع و تقوی است. امام صادق (ع) فرمود :"مهم ترین وظیفه حج گزار تقوی و ذکر الهی است."
[1] میرزا جواد ملکی تبریزی
نامه ای به پیامبر اعظم (ص) بخش پنجم و پایانی
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
طواف وداع
کاروان صدوبیست هزار نفری حجاج از مکه حرکت کردند. دوازده هزار نفر از یمن که باید از جنوب مکه به یمن میرفتند؛ و نیز پنج هزار نفر از اهالی مکه با قافله بزرگ حجاج ، برای درک مراسم غدیر با وجود مبارک به سوی غدیر همراه شدند. در وادی عسفان جبرئیل برای مرتبهای دیگر نازل شده آیات 92-95 سوره حجر را آورد: " قسم به پروردگارت از همه آنان درباره آنچه انجام میدهند سئوال خواهیم کرد پس آنچه را به آن مأموری ابلاغ کن و از مشرکین اعراض نما. ما تو را از شر مسخره کنندگان حفظ میکنیم."
روز هفدم ذیالحجه به وادی قدید رسیدید. پس از نماز با صدای بلند به طوری که همه بشنوند فرمودید: خدایا به علی محبت در سینه مؤمنین و هیبت و عظمت در سینه منافقین عنایت فرما. آنگاه علی (ع) را به نزد خود آوردید و در حضور مردم فرمودید: ای علی دستان خویش را به سوی آسمان بالا ببر و دعا کن تا من آمین بگویم. ای علی بگو: خدایا برای من نزد خود عهد و پیمانی و در پیشگاه خود دوستی و مودت و در قلب مؤمنین محبتی قرار ده. علی (ع) دعایتان را تکرار کرد و شما آمین گفتید.
همچنین فرمودید: ای علی دعا کن هر دعایی را که برای خود دوست داری تا من آمین بگویم . علی (ع) سه بار این دعا را تکرار کرد: خدایا مودت و محبت مرا تا روز قیامت در قلوب مردان و زنان مومن ثابت و پایدار فرما. و شما ای پیامبر آمین گفتید.
پس از دعا آیات 96 و 97 سوره مریم نازل شد. نزول این آیات نشانگر استجابت دعای شما و علی بود که مردم از سرعت استجابت این دعا تعجب کردند. "کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند به زودی (خدای) رحمان برای آنان (در دلها) محبتی قرار خواهد داد . ما (قرآن) را بر زبان تو آسان نمودیم تا متقین را بشارت دهی و قومی که در خصومت شدید هستند بترسانی." شما ای سرآمد پیامبران فرمودید: ای علی خداوند آیهای از کتابش در باره تو نازل کرده و برای تو در قلب هر مؤمنی محبت قرار داده است. شکر خدایی را که قلوب مؤمنین را به محبت مشتاق تو قرار داد. سپس فرمودید : هیچ مؤمنی را نمیبینی مگر آنکه در قلب او محبت علی (ع) است.
توقف کاروان در غدیرخم
اواخر شب هیجدهم پیک وحی فرود آمد و آیه 67 سوره مائده را آورد : "ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده (درباره ولایت و رهبری علیبن ابی طالب امیر المؤمنین) و اگر انجام ندهی رسالت خدا را نرساندهای و خدا تو را از شر مردم حفظ میکند؛ خدا قوم کافر را هدایت نمیکند." با توقف کامل کاروان کنار برکه غدیر خم به دستور شما ای پیامبر کسی زیر پنج درخت کهن سالی که در آن مکان بود؛ نرفت تا آن مکان برای برنامه سه روزه غدیر آماده شود.
پس از نماز جماعت شما ای فخر جهانیان برخاسته و به سمت جایگاه سخنرانی رفتید در آخرین نقطه آن قرار گرفتید و علی (ع) طبق دستورتان در سمت راست شما یک پله پائین ایستاد. بعد از حمد و ثنای الهی فرمودید:
. . . خداوند به من چنین وحی کرده است: "ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهی رسالت الهی را نرساندهای و خداوند تو را از مردم حفظ میکند.". . . جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد از طرف پروردگارم مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و بر هر سفیدی و سیاهی اعلام کنم که علیبن ابی طالب برادر ؛ وصی و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است. ... "صاحب اختیار شمار خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند؛" و علیبن ابیطالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد میکند. . . .
ای مردم؛ علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است هر یک از این دو از دیگری خبر میدهد و با آن موافق است. آنها از یکدیگر جدا نمیشوند تا برسر حوض کوثر بر من وارد شوند. بدانید آنها امینهای مردم و حاکمان او در زمیناند. . . .
آنگاه با دست مبارکتان دست علی (ع) را بلند کرده و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمودید . . . و فرمودید: الا فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه ؛ اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله" بدانید هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند . . .
اوست خلیفه رسول خدا و اوست امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به امر خداوند. . . . ای مردم شیطان آدم را با حسد از بهشت بیرون کرد. مبادا به علی حسد بورزید که اعمالتان نابود میشود و قدم هایتان بلغزد . . .
بدانید با علی دشمنی نمیکند مگر شقی و با علی دوستی نمیکند مگر با تقوی و به او ایمان نمیآورد مگر مومن مخلص. به خدا قسم سوره والعصر درباره علی نازل شده است: "قسم به عصر ؛ انسان در زیان است" مگر علی که ایمان آورد و به حق و صبر راضی شد. . . .
بدانید؛ آخرین امامان؛ مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر ادیان. اوست انتقام گیرنده از ظالمین؛ اوست فاتح قلعهها و منهدم کننده آنها. اوست غالب بر هر قبیلهای از اهل شرک و هدایت کننده آن. بدانید که اوست انتقام گیرنده همه خونهای اولیای خدا. اوست یاری دهنده دین خدا. . . . ای مردم؛ قرآن به شما میشناساند که امامان بعد از علی فرزندان او میباشند و من هم به شما شناساندم که آنان از نسل من و از نسل او هستند. خداوند در کتابش میفرماید: " آن امامت را به عنوان کلمه باقی در نسل او قرارداد"[41].و من نیز به شما گفتم: اگر به آن دو (قرآن و اهل بیت) تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید. . .
ای مردم هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگی دست یافته است. ای مردم کسانی که برای بیعت با علی و قبول ولایت او و سلام کردن به عنوان امیر المؤمنین با او سبقت بگیرند؛ آنان رستگارند و در باغهای نعمت خواهند بود.
پس از پایان سخنرانی شخصی پرسید؛ منظور دقیق شما از "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" چه بود؟ فرمودید؟ خداوند مولای من و از خودم بر من صاحب اختیارتر است و در برابر خدا مرا برای خویش اختیاری نیست. سپس من مولای مؤمنین هستم و از مؤمنین بر خودشان صاحب اختیارترم و در برابر من آنان را اختیاری نیست. اکنون هر کس که من مولای اویم- یعنی نسبت به او از خودش اختیار دار ترم و در برابر من او را اختیاری نیست- علی بنابی طالب مولای اوست و در برابر او برایش اختیار نیست.
ابوبکر و عمر در مورد سه آیه "اولیالامر[42]" و "انما ولیکم الله[43]" و" ولیجه[44]" سئوال کردند. یا رسوالله آیا این سه آیه مخصوص علی است؟ فرمودید: آری درباره او و جانشینان من تا روز قیامت است. گفتند یا رسولالله آنان را برای ما بیان فرما. فرمودید: علی برادرم و وزیرم و وارثم و وصیم و خلیفهام در امتم و صاحب اختیار هر مؤمنی بعد از من است . سپس پسرم حسن و سپس حسین و بعد از او نه نفر از فرزندان پسرم حسین یکی پس از دیگری که قرآن با آنان است و آنان با قرآنند. از همدیگر جدا نمیشود تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند.
پس از تعیین جانشین و امام مسلمین این آیه نازل شد"الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؛ امروز( با نصب علی بن ابیطالب به ولایت، امامت؛ حکومت و فرمانروایی برامت ) دین شما را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم[45]" شما ای ختم مرسلین بی درنگ بانگ برآوردید؛ الله اکبر ، سپاس خدای را بر کامل شدن و اتمام نعمت و رضای خدا به رسالت من و ولایت علی (ع). سپس سه بار آیه فوق را تلاوت کرده و فرمودید:کمال دین و تمام نعمت و رضایت رب به این است که مرا برای ابلاغ ولایت علیبن ابیطالب بعد از خودم فرستاده است.
از هستـی خویشتـن رهـابـایــد شـــد
از دیو خو د ی خود جدا باید شد
آن کس که به شیطان درون سرگرم است
کی راهی راه انبیاء خواهد شد[46]
ای پیامبر! پس از تو امت توصیهها و سفارشهای شما را به فراموشی سپردند و راه اختلاف، تفرقه و تنازع را پیمودند و ضربات سهمگینی بر پیکره آن اسلام نابی که در نظر داشتید وارد آوردند . گروهی واقعه روز غدیر خم را غیر واقعی دانسته و حدیث منزلت را ساخته و پرداخته یهودیان قلمداد کردند و این چنین امت اسلامی را در طول تاریخ به شعب متعدد تقسیم نمودند.
ای پیامبر! میان غدیر خم تا رحلت شما کمتر از سه ماه بود؛ ولی پس از این مدت اندک امت اسلامی چه زود فرامین شما را نادیده گرفتند و علی (ع) نایب بر حق شما را بیش از دو دهه خانه نشیناش نمودند. حسن (ع) به صلح وادار شد و حسین (ع) در صحرای سوزان کربلا توسط امت به شهادت رسید.
ای پیامبر! طرفداران واقعه غدیر را دریاب؛ زیرا اگر مهدی (عج) این منجی واقعی عالم در ظهورش تعجیل نشود ؛نزدیک است دشمنان ومخالفان این واقعه ؛ آنان را ببلعاند.
پایان بخش آخر
[40] محمد/ 13.
[41] زخرف /28
[42] - نساء/58.
[43] - مائده/ 55.
[44] - توبه/ 16.
[45] - مائده /.3
[46] امام خمینی( ره)
منابع و ماخذ: الف- الاحتجاج ب – اخبار مکه ج – الامالی د- بحار الانوار هـ- البرهان فی تفسیر القران و – تاریخ الیعقوبی ز- تحریر الوسیله ح -تحف العقول ط - تفسیر القمی ی – تفسیر نورالثقلین ک – تهذیب الاحکام ل - ثواب الاعمال م - شواهد التنزیل ن – علل الشرایع س – عیون اخبار الرضا ع – الغدیر ف – مجمع البیان ص – مصباح کفعمی ق – وسایل الشیعه
نامه ای به پیامبر اعظم (ص) بخش چهارم
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
در سر زمین منا
صبح روز دهم ذیالحجه ( عید قربان) حاجیان به سوی منا محل نزول همه پیامبران گذشته رفتند تا سایر اعمال حج را انجام دهند: [29] 1- رمی جمره عقبه[30] 2- قربانی[31] 3- حلق یا تقصیر[32] 4- بیتوته در شبهای یازدهم و دوازدهم ذی الحجه 5- رمی جمرات سه گانه روزهای یازدهم و دوازدهم .
بعد از اعمال منا حجاج باید به مکه باز میگشتند و اعمال مکه را که شامل: طواف حج ؛ نماز طواف حج ؛ سعی بین صفا و مروه ؛ طواف نساء ؛ نماز طواف نساء میشد؛ انجام دهند. در روز عید مردم همراه با شما پیامبر عظیم الشان به سمت جمره عقبه رفتند.
در بین جمرات فرمودید... مبادا بعد از من از دین خود به کفر بازگردید و گردن یکدیگر را بزنید . پس از رمی جمره عقبه از لسان مبارک شنیدند: امروز روز حج اکبر است.
اولین رمی کننده جمره آدم (ع) بود. زمانی که ابراهیم (ع) برای ذبح اسماعیل (ع) حرکت کرد؛ شیطان در همین سه موضع جمرات برای او ظاهر شد و ابراهیم به سوی او سنگ پرتاب کرد.
شما ای پیامبر! پشت به قبله جمره را با هفت سنگ رمی کردید. رمی وجود مبارک با دو انگشت سبابه بود . یعنی هر سنگ را میان دو انگشت سبابه تان قرار می دادید و با پرتاب هر سنگ یک تکبیر میگفتید. این طرز پرتاب را خذف نام نهادید.
بعد از رمی نوبت قربانی بود که با رفتن به قربانگاه آغاز می شد برای آمادگی مردم فرمودید: هر کس نیتاش صادق باشد؛ اولین قطره خون قربانی کفاره هر گناهی خواهد بود ... به درگاه خدا با صدای بلند دعا کنید ... احدی از این مکان باز نمیگردد مگر آمرزیده شده به جز صاحب گناه کبیره ای که بر آن اصرار دارد و هرگز به فکر ترک آن نیست. پس از قربانی از دیگر اعمال حج تراشیدن سر یا کوتاه کردن قدری از مو یا ناخن است .[33] شما ای پیامبر عظیم الشان ؛ پس از تراشیدن موی سر مقداری از انتهای محاسن و نیز سبیل و ناخنها را کوتاه کردید.
پس از رمی جمره عقبه و ذبح قربانی و تراشیدن موی سر و یا تقصیر در روز عید قربان نوبت بازگشت حجاج به مکه فرا می رسید تا اعمال ویژه مکه را انجام دهند[34] که اعمال عبارت باشد از : 1- طواف حج[35] 2- نماز طواف حج 3- سعی بین صفا و مروه 4- طواف نساء 5- نماز طواف نساء که پس از این اعمال هنگام بازگشت به منا فرا می رسید؛ زیرا توقف در شبهای یازدهم و دوازدهم ذی الحجه در منا از واجبات حج می باشد.
در روز یازدهم پس از نماز جماعت دو نفری را که از شرکت در جماعت امتناع ورزیده بودند، فرا خواندید که آن دو نفر گفتند: یا رسول الله! ما کنار اثاثیه خود نماز خواندیم. به آن دو فرمودید: چنین کاری نکنید. هرگاه در مکانی که جماعت برقرار است ، حاضر شدید دوباره با جماعت نماز بخوانید که این عمل برای شما مستحب است.
در منا یکی از همسران شما به نام صفیه عادت ماهانه شد دستور دادید مثل بقیه اعمال را انجام دهد. در رمی جمرات سه گانه روز یازدهم، قبل از نماز ظهر جمره اول را با هفت سنگ رمی کرده و در هر سنگی یک تکبیر گفتید . سپس به زمین هموار آمده و پشت به جمره و رو به قبله به حالت ایستاده و با دستانی رو به آسمان دعا و ثنای طولانی داشتید، سپس جمره دوم را نیز همانند جمره اول رمی کردید و پس از رمی همانند جمره اول برای دعا توقف طولانی داشتید. آنگاه جمره سوم را به مثل دو جمره قبل رمی نموده و بعد از آن بدون توقف و دعا به خیمه بازگشتید.
در کتب معتبر نوشتهاند؛ پس از نماز ظهر و عصر خطبهای ایراد کرده و چنین فرمودید: ... ای مردم! من دو چیز گرانبها را بین شما میگذارم ؛ کتاب خدا و عترتم اهل بیتم. خدای لطیف خیبر به من خبر داده که این دو جدا نمیشوند تا بر سرحوض کوثر بر من وارد شوند؛ مانند این دو انگشتم ( دو انگشت سبابه را کنار هم قرار دادید) و نمیگویم مانند این دو ( انگشت سبابه و وسط را کنار یکدیگر گذاشتید) یکی بر دیگری مقدم نیست و به آن فضیلت ندارد. هر کس به آن دو متمسک شود نجات یافته و هرکس با آن مخالفت کند هلاک شده است. آگاه باشید! به زودی مردانی از شما بر سر حوض کوثر نزد من وارد می شوند ولی آنان را از من دور میکنند.... به من خواهند گفت: ای محمد؛ این ها بعد از تو بدعت گذاشتند و سنت تو را تغییر دادند . من هم میگویم دور باشند؛ دور.
. . . مردم دروغ بستن به من زیاد شده ؛ بعد از من هم زیاد خواهد شد هر کس عمداً بر من دروغ ببندد، جایگاه خودش را در آتش آماده بیند. هر گاه حدیثی از من بر شما رسید آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه بدارید. آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق بود آن را بپذیرید و آنچه با کتاب خدا و سنت من مخالف بود آن را قبول نکنید.
بعد این خطابه خداوند آیات41 و 42 سوره زخرف را نازل کرد " اگر تو را از این جهان ببریم باز از آنان انتقام خواهیم گرفت یا (اگر از دنیا نبریم) آنچه را از عذاب به آنان وعده کردهایم به تو نشان خواهیم داد. ما بر آنان اقتدار و تسلط داریم. " این آیات مطابق خطابه پیامبر تفسیر شد: که اگر تو را از این جهان ببریم به وسیله علیبن ابی طالب انتقام میگیریم .
آنگاه آیات 93 و 94 سوره مومنون نازل شد:" بگو پروردگارا، اگر آنچه آنان وعده داده میشوند به من نشان دادی مرا در بین قوم ظالمین قرار مده." سپس آیه 43 سوره زخرف نازل شد : " پس به آنچه بر تو وحی شده تمسک بجوی. یقیناً تو را بر راهی راست قرار داری و به راستی که این قرآن برای تو و قوم تو مایه تذکر (وشرف و عزت) است. به زودی (در مورد آن) پرسیده خواهید شد."
سپس به آیه 61 سوره زخرف اشاره شد: " و او نشانه و علمی است برای قیامت" تفسیر شده که منظور علیابن ابی طالب است.
روز دوازدهم نیز مانند روز قبل؛ قبل از نماز ظهر جمرات سه گانه را رمی کردید. مردم در منا همراه با شما بودند که چشمشان به مردی افتاد که به رکوع و سجود میرفت و تضرع مینمود. کسانی که حاضر بودند؛ گفتند: یا رسولالله چه نماز زیبایی میخواند. فرمودید: این همان شیطان است که پدر شمار را از بهشت بیرون کرد. علی (ع) با بیاعتنایی به سوی او رفت و محکم تکانش داد و فرمود انشاالله تو را خواهم کشت. شیطان پاسخ داد: تا وقت معلوم از طرف پروردگار مرا نمیتوانی به قتل برسانی. چرا قصد قتل مرا کردهای؟ به خدا قسم احدی تو را مبغوض نمیدارد؛ مگر آنکه نطفه من قبل از نطفه پدرش در رحم مادر او قرار میگیرد. من در اموال و اولاد دشمنان تو شریک هستم . این همان کلام خداوند است که در کتاب محکماش میفرماید: " در اموال و اولاد آنان شریک باش[36]."
مراسم حج به ساعات پایانی خود نزدیک میشد که سوره نصر به طور کامل در یک نزول نازل شد: "به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی. هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا آمد؛ مردم را دیدی که گروه گروه در دین خدا درآیند. پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیحگوی و از او آمرزش بخواه که او همواره توبه پذیر است."
پس از نزول این سوره از نزدیکی مرگ خویش خبر دادید و فرمودید: نفسم به من خبر میدهد در این سال (سال پیش رو) قبض روح خواهم شد. پس از این سخن بود که اصحاب سلمان فارسی را خدمتتان فرستادند اینکه پس از وجود مبارک رجوعشان به چه کسی باشد که فرمودید: برادرم و وزیرم و جانشینم در اهل بیتم و بهترین کس بعد از من علیابن ابیطالب است.
پس از نزول سوره نصر در سخنرانی مفصلی، پس از حمد و ثنای الهی و توصیه مردم به تقوی فرمودید: ". . . ای مردم؛ شیطان ناامید شده از اینکه در سر زمین شما عبادت شود؛ ولی او به همین راضی است که در غیر این مکان اطاعت شود در آنچه از اعمالتان که حقیر میشمارید."مؤمنین با یکدیکر برادرند[37]" برای هیچ مؤمنی اموال برادر مؤمناش جز با رضایت قلبی او حلال نیست. ". . . مبادا بار دیگر به کفر باز گردید و گردن یکدیگر را بزنید. من در میان شما چیزی را یادگار گذاشتهام که اگر آن را بگیرید گمراه نمیشوید: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم ."
با نزدیکی غروب روز دوازدهم مطابق آیه 203 سوره بقره "هر که در دو روز (واجبات منا را انجام دهد و به کوچ کردن از آن) شتاب ورزد گناهی بر او نیست" بیتوته کنندگان در منا میتوانستند به توقف در منا پایان دهند و به مکه باز گردند یا شب سیزدهم را بیتوته نمایند و روز سیزدهم پس از رمی جمرات سه گانه به مکه روند. شما ای پیامبر اکرم! ماندن در شب سیزدهم را برگزیدید.
صبح روز سیزدهم بر خلاف دو روز گذشته منتظر ظهر نشدید بلکه همان صبح به سمت جمرات رفته و هرکدام از آنها را همانند روزهای گذشته رمی کردید و قبل از ظهر از منا به سوی مکه حرکت نمودید. در آخرین لحظات خروج از منا فرمودید: وارد بهشت نمیشود مگر کسی که مسلمان باشد. اسلام عریان است و لباس آن تقوا است و زینت آن حیاء است و ضابطه آن پرهیزکاری است و جمال آن دین است و ثمره آن عمل صالح است. برای هر چیزی اساسی است و اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.
وقتی از منا به سوی مکه میرفتید؛ در بالای وادی ابطح و در محصب (محل توطئه قریش قبل از هجرت) پیک وحی آیات اول سوره عنکبوت را برایتان آورد: "آیا مردم گمان میکنند تا گفتند ایمان آوردیم رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ ماکسانی را که قبل از آنان بودند امتحان کردیم تا خدا راستگویان و دروغگویان را معلوم کند. آیا آنانکه کار ناشایست مرتکب میشوند پنداشتهاند بر ما سبقت میگیرند (و از عقاب ما خلاصی مییابند) چه بد (و جاهلانه) داوری میکنند"
پرسیده شد یا رسولالله این چه فتنه و آزمایشی است که در کلام خدای جلیل ذکر شد؟ در پاسخ (در حالی که اشاره به علی داشتید) فرمودید: ای علی مردم به سبب تو آزمایش شده، در فتنه میافتند و مفتون میشوند.
در روز چهاردهم کسی نزد وجود مبارک آمد و عرض کرد: یا رسوالله من به قصد سفر حج بیرون آمدم ولی به موقع نرسیدم و توفیق حج نیافتم. دارای ثروت زیادی هستم. دستوری بدهید که به ثواب حاجیان برسم . نگاهی به وی کردید و فرمودید. به کوه ابوقبیس نگاه کن؛ اگر این کوه به صورت طلای سرخ از آن تو باشد و همه آن را در راه خدا بدهی؛ به آنچه حاجیان به آن میرسند؛ نخواهی رسید. آنگاه حاجی اسباب سفر را آماده میکند چیزی را بر نمیدارد و نمیگذارد مگر اینکه به خاطر آن ده حسنه برای او نوشته میشود و ده گناه از نامه عمل او پاک می شود و ده درجه برای او بالا برده میشود . . . آنگاه طواف خانه خدا را انجام میدهد؛ از گناهانش بیرون میآید. وقتی سعی صفا و مروه را انجام میدهد از گناهانش بیرون می آید . وقتی در عرفات وقوف میکند از گناهانش بیرون میرود. . . تو چگونه میتوانی به درجهای که حاجیان میرسند دست یابی.
در همین روز بود که جبرئیل نازل شد و لقب امیرالمؤمنین را به عنوان اختصاص آن به علی بن ابی طالب آورد و خود نیز به آن حضرت با همین لقب سلام کرد و عرض نمود: " السلام علیک یا امیرالمؤمنین" علی (ع) عرض کرد یا رسوالالله صدا را میشنوم ولی کسی را نمیبینیم . پاسخ دادید: این جبرئیل است که از سوی خداوند تحقق آنچه را به من وعده داده، آورده است. آنگاه به بزرگان صحابه دستور دادید تا بالفظ امیرالمؤمنین به علی (ع) سلام بگویند. تنها ابوبکر و عمر به وجود مبارک گفتند: آیا این حقی از طرف خدا و رسولش است. غضبناک شده و فرمودید: خداوند این دستور را به من داده است.
در همان روز جبرئیل بار دیگر فرود آمد و دستور الهی را برای شما آورد: (ای محمد) نبوت تو به پایان رسیده و روزگارت کامل شده است. من زمین را بدون عالمی که اطاعت من و ولایتم با او شناخته شود و حجت بعد از پیامبر باشد رها نخواهم کرد. آنچه نزد توست به وصی و خلیفه بعد از خود تسلیم نما. و تو ای پیامبر گرامی: در جلسهای که فقط شما و علی حضور داشتید؛ ودایع الهی را به علی(ع) سپردی. اسم اعظم؛ علم؛ حکمت و کتب انبیاء و سایر یادگارهای آنان را. آنچه جبرئیل گفته بود به علی (ع) ابلاغ نمودی.
عایشه نزد شوی گرامیاش آمد و گفت؛ یا رسولالله از آغاز امروز مجلس خصوصیات با علی طول کشید . چرا آن را از من پنهان میکنی شاید برای من هم صلاح باشد. در پاسخ همسرتان فرمودید: درست است. بخدا قسم؛ آن موضوع صلاح است برای کسی که خداوند او را به قبول آن و ایمان به آن سعادتمند نماید و من مأمورم همه مردم را به آن دعوت کنم. به زودی وقتی آن را به همه اعلام نمایم از آن مطلع میشوی .
همسرتان اصرار ورزید و شما به او فرمودید آن را میگویم؛ ولی مخفی دار تا اعلام عمومی نمایم. اگر آن را مخفی کنی؛ در دنیا و آخرت برایت اجر خواهد بود. فضیلتی که در ایمان به خدا و رسولش سبقت گرفتهای. اگر فاش کنی به پروردگار کافر گشتهای و اجرت از بین میرود . دست خدا و رسولش را از خود برداشتهای و در زمره زیانکاران قرار میگیری و این ضرری برای خدا نخواهد داشت و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر تو خواهد بود. همسر شما عهد نمود که آن راز را پنهان میکند و به آن ایمان آورده و مراعات نماید.
شما آن راز را به همسرتان بازگو کردید اما ؛ اما همسر شما نتوانست آن سر را محفوظ دارد. آن را به همسر دیگرتان حفصه بازگو نمود. هر دو به پدران خود ابوبکر و عمر خبر دادند و آنان نیز به هم سّران خود گفتند. افشای این راز را خداوند با نزول آیات سوره تحریم به شما خبر داد.
همین افشای سر باعث گردید که عدهای به تعداد پنج نفر مخفیانه وارد کعبه شده قسم یاد نمایند و بر ضد علی (ع) هم پیمان گردند که تا زنده هستند علی (ع) به خلافت دست نیابد. آن را مکتوب کرده و در کعبه در زیر خاک پنهان نمودند. به وقت بیرون آمدن آن پنج نفر از کعبه؛ شما ای سرور گرامی آنان را دیدید و کار آنها از وجود مبارک پنهان نبود که مینویسند به امین آنان ابوعبیده به استهزاء فرمودید: این امانتدار امت من است.
گویا آیه 25 سوره حج برای این گروه نازل شد : "هر کس با الحاد و کفر وارد خانه خدا شود او را عذاب دردناک میچشانیم. " شما ای پیامبر همه اقدامات آنها را به خودشان خبر دادید ولی آنان هرگونه اقدامی را انکار و قسم یاد کردند چنین قصدی نداشته و چنین سخنی نگفتهاند که آیه 74 سوره توبه نازل شد: به خداوند قسم یاد میکنند چنین سخنی نگفتهاند در حالی که کلمه کفر را بعد از اسلامشان گفتهاند و هدفی را قصد کردهاند که بدان دست نیافتهاند.
شما ای خاتم پیامبران! از همه جریانات پشت پرده آگاهی داشتید؛ ولی به خاطر آنکه مبادا به برنامه غدیر لطمهای وارد شود؛ برخورد جدی با آنان نکردید؛ اما لازم دیدید که عدهای از اصحاب از آن مطلع شوند. لذا علی (ع) سلمان؛ ابوذر؛ مقداد و زبیر را فرا خواندید و به آن بزرگواران فرمودید: ... (عدهای) پیمان برغصب خلافت بسته و بین خود مقرر داشتهاند که اگر من کشته شدم یا از دنیا رفتم؛ این خلافت را از تو – ای علی – مانع شوند.
امیرالمؤمنین عرض کرد: یا رسولالله اگر این گروه در تصمیمات خود موفق شدند آنوقت چه دستور میفرمائید؟ فرمودید: اگر یارانی در برابرشان یافتی با آنان جهاد و مقابله کن و اگر یاری نیافتی بیعت اجباری را بپذیر و خون خود را حفظ کن.
پایان بخش چهارم
[29] منا سرزمینی است میان دو رشته کوه نزدیک مشعرالحرام و مکه که از انتهای وادی محسرتا جمره عقبه امتداد دارد.
[30] در انتهای منا سه جمره است که به ترتیب جمره اولی، جمره وسطی و جمره عقبه نام دارد. اولین عمل واجب در روز عید قربان زدن هفت عدد ریگ به جمره عقبه با شرایط زیراست. الف: پرتاب سنگ ریزهها باید با نیت و قصد قربت انجام گیرد. ب: سنگریزهها نه آنقدر بزرگ باشد که نتوان به آن ریگ گفت و نه آن چنان مانند شن ریز که به آن ریگ گفته نشود. ج : سنگها از حرم باشد. (مشعرالحرام ، منا یا شهر مکه) ولی جمعآوری سنگ ریزهها از مشعرالحرام (مزدلفه) مستحب است. د: سنگها طبیعی باشند؛ سیمان، موزائیک و امثال آن کفایت نمیکند. پرتاب غیرریگ مانند کلوخ و سفال و انواع جواهرات جایز نیست. ﻫ : قبلاً حتی در سالهای گذشته برای رمی از آن استفاده نشده باشد. و : مباح باشد ( غصبی نباشد) گرفتن ریگ از دیگری همراه با رضایت اشکال ندارد. ز : پرتاب سنگ ها یکی پس از دیگری باشد. اگر یکباره چند سنگریزه را با هم پرتاب کند یکی محسوب میشود هر چند که پشت سر هم به هدف اصابت نماید.
[31] قربانی یکی از اعمال حج است. پس از رمی جمره عقبه شخص حاجی حیوانی ذبح میکند .حیواناتی را که میتواند ذبح کند گوسفند ، گاو یا شتر است.
حیوانی که برای ذبح در نظر گرفته میشود، باید سالم بوده و بیماری نداشته
باشد؛ معیوب و ناقصالعضو نباشد (کوری و لنگی، شکستگی در شاخ، بریدگی در
گوش و دم؛ سفیدی در چشمهایش نداشته باشد) لاغر وخیلی پیر نباشد. از لحاظ
سنی؛ گوسفند کمتر از یک سال؛ بز و گاو کمتر از دو سال و شتر کمتر از پنج
سال نباشد.
[32] حلق به معنی تراشیدن موهای سر – تقصیر_ به معنی کوتاه کردن قدری از مو و ناخن است.
[33] بعد از ذبح قربانی بر شخص حاجی واجب است سرش را بتراشد ( حلق) یا آنکه ناخن و یا مقداری از موی سرش را کوتاه نماید (تقصیر) فردی که برای اولین بار به حج آمده چه واجب چه مستحب چه برای خودش و چه برای نیابت از دیگری چنین فردی موظف است حلق نماید. بانوان موظفاند تقصیر کنند و اگر حلق نمایند کافی نیست.
[34] اعمال مکه تا پایان ماه ذیالحجه فرصت انجام آن وجود دارد، اما مستحب است در روز عید برای انجام این اعمال از منا به مکه بروند.
[35] طواف حج ، طواف زیارت نیز نامیده می شود.
[36] اسراء / 64 [37] حجرات / 10.
[38] حج چهارمین رکن از ارکان اسلام است و سه رکن قبل از آن نماز؛ زکات و روزه است. رکن بعد از حج ولایت است. امام باقر(ع) فرمود: اسلام روی پنج پایه نهاده شده: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. چنانکه برای ولایت (در روز غدیر خم یا در عالم میثاق) فریاد زده شد برای هیچ چیز دیگر فریاد زده نشد.
[39] تحریم/ 3 و 4
نامه ای به پیامبر اعظم (ص) بخش سوم
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
آغاز مناسک حج
مردی از اهل یمن در احرام جبهای بر دوش داشت و با عطر خلوق خود را معطر کرده بود؛ به دستور شما عطر را شست و جبه را از تن بیرون آورد. [22]
برای یکی از حاجیان در مکه پسری ولادت یافت. کودک را در پارچه پیچیده و نزد سرور گرامی آوردند. کودک به سخن آمد که شما رسول خدا هستید و رسول هم فرمود خدا تو را مبارک گرداند. آن پسر دیگر لب به سخن نگشود و همانند سایر کودکان رشد نمود. از آن روز آن پسر به نام "مبارک الیمامه" معروف گشت.
وقوف در عرفات
مکه تا آن روز چنین جمعیتی را در خود فراهم ندیده بود. روز هشتم جمعیت بزرگ مردم از مکه احرام بستند. آنان لبیک گویان آماده حرکت شدند. کسانی که قربانی همراه داشتند باید در همه مراحل مناسک حج تا به قربانگاه آنها را همراه میآوردند. جمعیت بزرگ مردم روز ترویه هنگام ظهر به منا رسیدند. پس از اقامه نماز به امامت پیامبر عظیمالشأن مردم خیمهها را برپا کرده و اثاثیه خود را جابجا نمودند. شب نهم را در آن مکان بودند و صبح روز نهم پس از طلوع آفتاب به سمت عرفات حرکت کردند. آنان بایستی تا ظهر به عرفات میرسیدند که وقوف در عرفات را درک میکردند.[23]
در عرفات مردم تلاش میکردند؛ اطراف شتر پیامبر عظیم الشأن گرد آیند؛ زیرا گمان میکردند محل وقوف همانجاست اما وجود مبارک فرمودند: تنها جای شتر من محل وقوف نیست بلکه همه این وادی محل وقوف است. آنگاه مردم در عرفات پراکنده شدند.
یزیدبن شیبان میگوید: در عرفات در فاصله دوری از پیامبر ایستاده بودیم .ابن مربع انصاری نزد ما آمد و گفت: رسول خدا میفرماید: در همین مکان که هستید وقوف را انجام دهید؛ میراثدار ابراهیم (ع) خواهید بود. (زیرا آن مکان مورد تعیین ابراهیم بوده است).
مردم را با این جملات تحسین نمودید: مرحبا به مهمانان پروردگار – این جمله را سه بار تکرار کردید – که اگر از پروردگار درخواست کنند به آنان داده میشود و آنچه در راه حج خرج کردهاند جبران میشودو در آخرت به ازای هر درهمی هزار حسنه به آنان داده میشود . . . صبحگاهان و یا شامگاهان کاری را برای خدا انجام دادن بهتر است از دنیا و آنچه در آن است . . . در چنین شبی خداوند با اهل موقف عرفات بر ملائکه مباهات میکند و میفرماید: ای ملائکه من به بندگان و کنیزان من بنگرید که از گوشه و کنار زمین؛ خسته و غبار آلود نزد من آمدهاند. آیا میدانید آنها چه میخواهند؟ ملائکه میگویند: پروردگارا از تو مغفرت میخواهند. خداوند میفرماید شما را گواه میگیرم که آنان را آمرزیدم. آنان از عرفات بیرون نمیروند در حالی که گذشته شان مورد بخشش قرار گرفته است.
عرفات محل دعا و آمرزش است و شما ای پیامبر عظیمالشأن این دعا را بسیار میخواندید: " لا اله الا الله و حده لا شریک له؛ له الملک و له الحمد؛ بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر"
در عرفات کسی گوشه عبای شما را گرفت و آن را درخواست کرد و شما ای پیامبر عزیز! عبای خود را به وی دادید و ظاهراً پس از رفتن او بود که فرمودید: گدایی برای مستغنی و کسی که قدرت کار دارد جایز نیست. این عمل برای کسی که گرفتار فقری شدید باشد یا بدهکاری ناراحت کنندهای داشته باشد رواست. هر کسی برای زیادی ثروتش گدایی کند؛ روز قیامت به حالتی میآید که صورتش خراش برداشته و سنگهای سرخ جهنم بر دهانش گذاشتهشده و تفاوتی ندارد این کار را کم یا زیاد انجام دهد.
در عرفات پیک وحی از طرف خداوند فرود آمد و این پیام را آورد: ای محمد؛ خداوند به تو سلام می رساند و میفرماید: اجل تو نزدیک شده و مدت تو پایان یافته است... من پیامبری از پیامبرانم را از دنیا نمی برم مگر بعد از کمال دینم و حجتم و نعمتم با ولایت اولیائم و دشمنی دشمنانم. این است کمال توحید و دین من و اتمام نعمتم بر خلقم که با پیروی از ولیام و اطاعت او تحقق می یابد.... پس ای محمد؛ علی را به عنوان علامتی منصوب کن و از مردم در این باره بیعت بگیر و عهد پیمانی را که با آنان محکم کردهام تجدید کن؛ من تو را قبض روح خواهم نمود و نزد خود خواهم برد.
ای پیامبر عظیم الشأن: شما پس از اطلاع از این پیام الهی؛ با توجه به اینکه ابلاغ آن فوری نبود؛ به جبرئیل فرمودید: دیر زمانی نیست که قوم من از جاهلیت فاصله گرفتهاند . من اینها را به اختیار خودشان یا به کمک جنگها به انقیاد در آوردهام اکنون اگر بخواهم کسی را بر آنان حاکم کنم چه خواهد شد؟ آنگاه از خدا حفظ از شر مردم را درخواست نمودید و منتظر فرمان الهی در این باره ماندید.
در باره مردی که در عرفات از مرکب افتاد و درگذشت فرمودید: خداوند او را در روز قیامت لبیکگویان مبعوث می کند.
در ناحیه عرفات چگونگی رمی جمرات را به مردم تعلیم دادید. حرمه بن عمرو میگوید: در آخرین حج با عمویم (سنان) بودم در عرفات پیامبر را دیدم که یک انگشت روی انگشت دیگر گذاشته از عمویم پرسیدم یعنی چه؟ گفت یعنی جمره را باید به این صورت رمی کرد.
آفتاب نزدیک بود غروب کند؛ بلال به دستور سرور گرامی مردم را به سکوت فرا خواند. آنگاه فرمودید: ای مردم جبرئیل لحظهای پیش نزد من آمد و از سوی پروردگارم سلام رسانید و گفت: خداوند اهل عرفات و مشعر را آمرزید. پروردگار شما در چنین روزی منت نهاد و نیکان شمار را آمرزید و آنان را شفیع بد کارانتان قرار داد. به برکت خدا از عرفات حرکت کنید؛ در حالی که آمرزیده شدهاید. پس از آنکه قرص آفتاب پنهان گشت به درگاه الهی دعا نمودید . در آخر دعا برای مغفرت امت و رحمت خدا بر آنان بسیار دعا کردید. خدواند وحی کرد: قبول کردم مگر ظلم آنان نسبت به یکدیگر ( حقالناس) اما گناهانی که بین من و آنان است آمرزیدم.
اصحاب با دیدن تبسم شما گفتند: یا رسول الله تبسم کردید در ساعتی که انتظارش نمیرفت. که از آن سرور گرامی پاسخ شنیدند: از حال شیطان تبسم کردم وقتی دانست دعایم در باره امتم اجابت شده فریاد زد و خاک برسر خود ریخت. کسی پرسید آیا این بخشش ویژه ماست. پاسخ شنید: برای شما و آنانکه بعد از این میآیند تا روز قیامت .
وقوف در مشعرالحرام
پس از غروب آفتاب وقوف کنندگان در عرفات به سمت مشعرالحرام[25] حرکت کردند. در این میان کسی پرسید چه چیز مرا به بهشت نزدیک و از آتش دور میکند. پاسخ دادید: .... نمازهای واجب را به پا دار. زکات واجب را بپرداز . حج خانه خدا را انجام ده . هر کاری که دوست داری مردم نسبت به تو انجام دهند نسبت به آنان انجام ده و آنچه را دوست نداری مردم با تو انجام دهند تو نیز با مردم انجام مده.
در مشعر الحرام ابتدا با حجاج نماز مغرب و عشاء را اقامه نمودید و پس از نماز مردم در آن مکان به صورت پراکنده وقوف نمودند. به مردانی که از نظر جسمانی ضعیف بودند و نیز زنان اجازه دادید شبانه از مشعر به منا رفته و رمی جمره عقبه نمایند.
عروه بن مضرس هنگامی به حج رسید که مردم در مشعرالحرام بودند او ابتدا بخشی از شب را در عرفات ماند و آنگاه خود را به مشعر رسانید. او پرسید یا رسول الله! آیا حج من صحیح است . فرمودید: هر کس در مشعر نماز صبح را با ما بخواند و وقوف کند و پس از آن با ما به سوی منا بیاید و این در حالی باشد که قبلاً به عرفات آمده باشد- چه شب چه روز- حج او کامل است وظیفهاش را انجام داده است.[27]
با طلوع فجر نماز صبح اقامه شد و وقوف در مشعر[28]آغاز گردید که انتهای آن طلوع آفتاب بود. با طلوع آفتاب که وقوف در مشعر به پایان رسید، فرمودید: خداوند بر این اجتماع شما منت نهاد و گناهکاران شما را به خاطر نیکان شما آمرزید و به نیکوکاران شما آنچه درخواست کردند عطا نمود. اکنون با نام پروردگار به سوی منا حرکت کنید.
در وادی محسّر قبل از رسیدن به منا حجاج ریگهای رمی جمرات را از این وادی برداشتند. سرعت حرکت کاروان نیز بدان جهت بود که عذاب اصحاب فیل در این مکان بود.
در پاسخ زنی که پرسید؛ آیا می تواند به نیابت از پدر پیرش که نمیتواند روی مرکب قرار گیرد؛ مناسک حج را انجام دهد؛ فرمودید: آری .
پایان بخش سوم
[19] و مردم را به ( ادای مناسک ) حج فرا خوان.حج/27.
[20] حجر اسماعیل: فضایی است بین کعبه و دیوار نیم دایرهای به عرض حدود ده متر که از زاویه شمالی (رکن عراقی) تا زاویه غربی ( رکن شامی ) امتداد دارد. به هنگام بارش باران، آب از ناودان رحمت در این فضا میریزد. این مکان مدفن اسماعیل(ع) و مادرش هاجر و پیامبران بسیاری میباشد.
[21] یکی از محرمات احرام، عقد کردن از برای خود یا دیگری و شاهد بودن عقد است.
[22] استعمال عطریات و بوی خوش برای فرد محرم حرام است و شامل موارد زیر می شود: الف: عطر زدن به لباس ب : عطر زدن به بدن ج : پوشیدن لباسی که بوی عطر دهد د: خوردن غذایی که بوی خوش دارد ﻫ : بوئیدن گل ها و سبزی های خوشبوی.
[23] برحج گزار واجب است پس از عمره و احرام حج به قصد قربت ( نزدیک شدن به خدا) در عرفات وقوف نماید. مراد از وقوف در عرفات مطلق بودن و توقف در آن مکان شریف است. خواه سواره یا پیاده و خواه در حال راه رفتن یا نشستن.
[24] بقره /203
[26] .دعا شرایط زیادی دارد تا به اجابت خدای تبارک و تعالی برسد، ولی بعضی از شرایط اساسی است و اگر تحقق نیابد قطعاً به اجابت نمیرسد، شرایط اساسی دعا عبارتند از: 1- کسب و کار پاکیزه 2- نسبت به آبرو و مال کسی ستم نکرده باشد( مدیون مردم نباشد حتی به اندازه سر سوزنی) 3- اعتقاد صحیح و جدیت در دعا و نداشتن تردید در اجابت دعا 4- بریدن طمع از غیر خدا
[27]. وقوف در لغت به معنی ایستادن و در اصطلاح فقهی حضور در مکانی خاص است . زمان وقوف در عرفات ظهر روز نهم ذیالحجه تا غروب آفتاب است . وقوف در عرفات دو قسم است: 1- اختیاری 2- اضطراری. وقوف اختیاری: برای کسانی است که عذری ندارند و باید تمام وقت یعنی از ظهر تا غروب روز عرفه در عرفات باشند. وقوف اضطراری برای کسانی است که عذری دارندو نمیتوانند روز عرفه به صحرای عرفات بروند یا به دلیلی وقوف اختیاری را درک نکنند . این گروه باید بخشی از شب عید قربان ( دهم ذی الحجه) را در عرفات بمانند.
[28] وقوف در مشعرالحرام از اذان صبح تا طلوع آفتاب روز عید قربان است . وقوف در مشعر سه قسم است 1- اختیاری 2- اضطراری شبانه 3- اضطراری روزانه. وقوف اختیاری: از اذان صبح تا طلوع آفتاب روز عید قربان است. وقوف اضطراری شبانه: بخشی از شب عید است قبل از اذان صبح هر چند مدت کوتاهی. وقوف اضطراری روزانه: بخشی از نیمه اول روز عید قربان است( از طلوع آفتاب تا ظهر) هر چند اندکی از آن.
نامه ای به پیامبر اعظم (ص) بخش دوم
سید محمد مهدی حسینی وفامهر
ورود به شهر مکه
ای پیامبر! روز چهارم ذیالحجه همزمان با ورود شما به مکه؛ کاروان یمن نیز به فرماندهی علی(ع) از سمت جنوب وارد شهر مکه شدند و به حضور مبارک رسیدند. در منطقه هموار ابطح خیمهها در کنار یکدیگر بر پا گردید و شما نیز خود برای همرنگی با حجاج هرگز منزلی اختیار نکردید با آنکه خویشان بسیاری درمکه داشتید. حتی علی (ع) پیشنهاد سکونت در خانههای مکه را داد؛ شما نپذیرفتید. دعوت امهانی خواهر علی (ع) را نیز قبول نکردید. دستور دادید در همان منطقه ابطح کنار بقیه برایتان خیمه برپا کنند.
پس از اسکان مردم، بدون فوت وقت به همراه آنان به سوی زیارت خانه خدا حرکت نمودید.در باب بنی شیبه[11] سوار بر شتر قصواء چشمهایتان به کعبه افتاد لب به سخن گشودید: خدایا؛ تو سلام هستی و سلام از توست. پروردگارا با سلام بر ما تحیت فرست. خدایا بر شرافت و عظمت و هیبت این خانه بیفزا و هرکس برای حج یا عمره قصد نماید کرامت و شرف و عظمت و نیکی او را افزون فرما. در حضور همراهان که حمد و ثنای الهی گفته و بر جدتان ابراهیم (ع) صلوات فرستادید. وارد مسجد الحرام شده کنارحجرالاسود[12] ایستاده و با دستانتان آن را لمس و پس از بوسه صورت مبارکبه آن سنگ بهشتی نهادید. به همراهان فرمودید: به حجرالاسود دست بکشید که آن دست خدا بین مردم است و گویی خدا با بندگانش بدینگونه دست میدهد و هر کس به آن دست کشد برای او شهادت به وفاداری خواهد داد. سپس هفت بار کعبه را طواف کردید و مردم نیز همراه با شما طواف را از حجرالاسود آغاز کردند.
ام سلمه وقتی از طواف بین مردم شکوه کرد به او گفتید: سوار بر مرکب و از اطراف مردم طواف کند. به هنگام طواف او خود نیز مشغول نماز و قرائت سوره طور شدید. پس از نماز و تلاوت سورههایی از قرآن، به طرف حجرالاسود رفته، دست بر آن کشیده، لبان مبارک بر آن گذاشته، بوسیده و گریة طولانی نمودید و بعد از آن بین رکن یمانی و حجرالاسود این سخنان از لبان مبارک شنیده شد: خدایا از کفر و ذلت و فقر و مواضع خواری در دنیا و آخرت به تو پناه میبرم ؛ پروردگار را در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش نگهدار. سپس از چاه زمزم آب نوشیده و چنین گفتید:خدایا از تو علم نافع و رزق واسع و شفاء از هر درد و مرضی را میخواهم. سپس فرمودید: اگر بر امت سخت نبود که این کار مرا انجام دهند؛ یک یا دو سطل از آب آن را با خود بر میداشتم . به هنگام ترک چاه زمزم فرمودید: همیشه آخرین باری که از کعبه جدا میشوید با استلام[15] حجرالاسود باشد.
آنگاه به سمت صفا و مروه رفته و سعی را از کوه صفا آغاز کردید؛ همانگونه که خدا در قرآن شروع نموده بود: " إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ"[16] " صفا و مروه از شعائر الهی است. بالای کوه صفا برفراز آن چشمان مبارکتان به کعبه افتاد. رو به رکن یمانی هفت مرتبه تکبیر گفتید. مینویسند حمد و ثنایتان به اندازه تلاوت سوره بقره به درازا کشید: " . . . خدایی جزالله نیست. یگانه است و شریکی ندارد. پادشاهی و حمد برای اوست او بر هر چیز قادر است. نیست خدایی جز الله که یگانه است. وعده خود را وفا کرد و بنده خود را یاری نمود و به تنهایی همه گروهها را فراری داد" " . . . خدایا از تو اسباب رحمت و موجبات مغفرت و سلامت از هر گناهی را طلب میکنیم. بهره برداری از هر نیکی و رسیدن به بهشت و نجات از آتش را به کمک تو میخواهیم" سپس سعی را آغاز کردید. چهار بار از صفا به مروه و سه بار از مروه به صفا رفتید که روی هم هفت مرتبه شد. پائین کوه صفا وقتی به نقطه مسطح زمین رسیدید حرکت را تندتر کرده و فرمودید: ای مردم خدا بر شما سعی را تکلیف کرده است پس سریع حرکت کنید. در بالای مروه دوباره آرام حرکت کردید. در بین صفا و مروه بخشش پروردگار را خواستید: پروردگارا بخشش و رحم کن که تو عزیزتر و بزرگوارتری.
دستور عمره از سوی پروردگار
با پایان سعی برفراز کوه مروه اجازه "عمره" با نزول وحی صادر شد؛ زیرا قبل از آن در ماههای حج "عمره" جایز نبود. مردم اعمال را به نیت حج انجام میدادند. و هرگز در فکر "عمره" نبودند.
پس از سعی؛ بعد از حمد و ثنای الهی فرمودید: این جبرئیل است که به من دستور میدهد تا امر کنم هر کس را که قربانی همراه نیاورده از احرام بیرون رود و آنچه تا این لحظه انجام داده "عمره" قرار دهد. اگر من نیز قربانی نیاورده بودم مانند شما از احرام خارج میشد.م؛ ولی من قربانی با خود آورده ام و کسی که قربانی با خود آورده نباید از احرام بیرون آید تا آنها را به قربانگاه برساند.
احرامی که حجاج بسته بودند احرام حج بود و "عمره" در ایام حج مرسوم نبود.هنگامیکه طواف و نماز طواف و سعی را انجام دادند به فرمان شما ای پیامبر گرامی؛ آنانکه قربانی نیاورده بودند با کوتاه کردن ناخن یا کمی از مو حج خود را تبدیل به " عمره "[17] نموده و از احرام بیرون آمدند تا بار دیگر برای حج احرام ببندند اما خود حضرتتان و کسانی که قربانی آورده بودند بر همان حج باقی مانده و از احرام بیرون نیامدید.
در کتب معتبر نوشتهاند که محل اقامت شما کنار خیمههای حجاج در ابطح بود. در این چند روز باقی مانده تا مراسم حج افرادی هنوز به مکه نرسیده بودند سعی میکردند تا به موقع در مکه حضور یابند و از مراسم معنوی حج محروم نشوند. نزول وحی و دستورات شما از جمله وقایعی بودند که همه در کنار خیمه شما رخ میداد.
در همین روزها بود که فرمودید: "هر کسی یکی از اهل بیت مرا آزار دهد؛ ارتباط بین من و او قطع گردد و هر کس ارتباط بین من و او قطع گردد ارتباط بین او و خدا قطع شود در آنچه موجب بهشت است". " بدانید؛ علی نخستین شما در ایمان به من است و وفادارترین شما به عهد خدا و قیام کنندهترین شما به امر خدا و عادلترین شما بین مردم و قسمت کننده به تساوی و بلندمرتبهترین شما نزد خداست " کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند بهترین مردم هستند[18]" بدانید "بهترین مردم" علی (ع) است.
"مومن کسی است که مردم نسبت به اموال و جانشان از او در امان باشند. مسلمان کسی است که مردم از زبان و دست او در امان باشند. مجاهد کسی است که در راه خدا جهاد کند. مهاجر کسی است که از گناهان هجرت کند"
" بدانید اولیای خدا نمازگزارند. آنان کسانیاند که نماز واجب را کامل میخوانند و آن را حق خدا بر خود میدانند و زکات واجب را میپردازند و ماه رمضان را روزه میگیرند و از گناهان کبیره اجتناب مینمایند." کسی پرسید یا رسول الله کبائر چیست؟ فرمودید: کبائر نه تاست که بالاترین آنها شریک قائل شدن بر خداست. سپس قتل نفس مومن؛ خوردن ربا؛ خوردن مال یتیم؛ تهمت زدن به زن پاک دامن؛ فرار از جنگ؛ عاق والدین شدن؛ سحر و جادو؛ نگه نداشتن حرمت خانه خدا. هر کس خدا را ملاقات کند در حالی که از گناهان کبیره بیزار باشد با من در بهشتی خواهد بود که درهای آن از طلاست.
میسره بن مسروق عبسی عرض کرد: یا رسول الله از روزی که نزد ما آمدی (قبل از هجرت) و ما را دعوت به اسلام کردی کسی از قبیلهام را راغب بر پیروی از شما ندیدم تا این همه وقایع به وقوع پیوست و خدا تأخیر اسلام مرا اراده کرد؛ ولی من از همان اول بر پیروی شما حریص بودم. یا رسول الله اکثر کسانی که آنروز با من بودند از دنیا رفتهاند؛ عاقبت آنان چه شده است؟ او از لسان رسول خدا شنید: هر کس بر غیر دین اسلام بمیرد در آتش است. او خداوند را شکرگزار شد که از آتش نجات یافته است.
یکی از یاران بیمار شد به عیادتش رفتید او که دارای یک دختر و ثروت زیاد بود؛ عرض کرد: چه میگوئید اگر دو ثلث یا نیمی از اموالم را صدقه بدهم؟ فرمودید: یک سوم را صدقه دهد گرچه آن هم بسیار زیاد است. تو اگر وارثان خود را مستغنی کنی بهتر از این است که آنان را بیچارگانی قرار دهی که از مردم کمک بخواهند. تو هیچ خرج نمیکنی که برای خدا باشد مگر آنکه اجر داده میشود حتی آنچه برای خوردن همسرت به او میدهی.
پایان بخش دوم
[11] باب بنی شیبه: یکی از درهای شرقی مسجدالحرام، سمت مسعی است. بت هبل پس از سقوط از بام کعبه در کنار این در دفن شد. رفت وآمد از این قسمت کوبیدن بیشتر شرکت و بت پرستی را در بر دارد. به همین دلیل ورود از این در به مسجدالحرام استحباب بیشتری دارد.
[12] حجرالاسود: سنگی بیضی شکل و سیاه رنگ است که در گوشه شرقی دیوار کعبه در ارتفاع یک و نیم متری از سطح زمین قراردارد. این سنگ از اجزای بسیار مقدس مسجدالحرام است. آغاز و ختم طواف در این نقطه میباشد.
[13] بقره /125
[14] مقام ابراهیم: سنگی است که ابراهیم (ع) در هنگام ساختن کعبه زیر پای خویش میگذاشت . اثر پای آن حضرت بر روی سنگ مانده است.در روایتی آمده است که ابراهیم بر روی این سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند. اکنون به صورت حجره کوچکی و چهار گوش در درون مسجدالحرام در فاصله سیزده متری کعبه قرار دارد.
[15] استلام : دست کشیدن به چیری و بوسه زدن به قصد تبرک. استلام حجر: دست مالیدن به حجرالاسود و بوسیدن آن.
[16] بقره /158.
[17] - کسانی که از بیرون مکه ( فاصله 16 فرسخ) برای انجام حج میروند باید قبل از اعمال حج " عمره تمتع" انجام دهند. زمان انجام عمره تمتع در فاصله زمانی اول شوال تا ظهر روز نهم ذی الحجه است . اعمال عمره تمتع عبارت است از: احرام در یکی از میقاتها 2- طواف در مسجد الحرام به دور کعبه 3- نماز طواف، در مسجدالحرام پشت مقام ابراهیم 4- سعی در فاصله بین صفا و مروه 5-تقصیر، مکان معینی ندارد.
[18] بینه /7.
نامه ای به پیامبر اعظم ( صلی الله علیه وآله وسلم )
بخش اول
نویسنده: سید محمد مهدی حسینی وفامهر
واضح است آنچه در این نوشتار خواهد آمد برای پیامبران و نایب های آنان که از علم غیب الهی بهره و نصیب دارند مخفی و پوشیده نخواهد بود؛ زیرا هیچ یک از وقایع این جهان و جهانهای دیگر از برگزیدگان الهی مستور و پنهان نیست؛ ولی تشتت آرای مسلمین درباره واقعه غدیر خم باعث گشت که نامهای به آن پیامبر والا مقام و اعظم بنگارم. اما بعد نظر به اواخر عمر شریف دارم که مهیای سفر حج میباشید؛ همان سفر سی روزه که اولین آموزش مناسک و احکام حج بود که آن را حجهالاسلام[1] و حجهالوداع خواندید.
برای مسلمانان اعلان عمومی برای این حج صادر گردید که پیامبر قصد حج دارد و برای هر کس امکان دارد در این سفر حضور داشته باشد. مسلمانی نبود که از این سفر مطلع نگردیده باشد. در اطراف مکه میقاتهایی را تعیین فرمودید تا کسانی که وارد مکه می شوند در یکی از آن مکانها که در مسیر راه قرار میگیرد مٌحرِم شوند. ذوالحلیفه[2] ؛ وادی عقیق[3] ؛ قرنالمنازل [4] جحفه [5] یلملم :[6]و برای کسانی که محل زندگیشان بعد از این میقات ها به سمت مکه قرار داشت میقاتشان را منزل خودشان اعلام فرمودید.
روز حرکت بهسوی مکه گویا شهر مدینه تا به آن روز چنین ازدحامی را در خود ندیده بود؛ ظهر به ذوالحلیفه رسیدید. در کنار درختی نماز ظهر را به جماعت خواندید که بعدها در آن مکان مسجدی ساخته شد که شجره نام گرفت؛ نه تنها در این مکان بلکه در سفر حجهالوداع در هرمکانی نماز خواندید مسجدی بنا گردید.
بعد از اقامه نماز نوبت احرام بستن بود که شامل نیت؛ پوشیدن لباس احرام و گفتن لبیک میشد. مسلمانان مطابق دستورتان موهای زائد را برطرف و غسل نمودند و مردان بدون لباس دوخته در تن، یک ردا برای پوشش بالا تنه بر دوش انداخته و یک ازار برای پوشش پایین تنه به کمر بستند. نوع پارچه هم از هر جنس و رنگی، مورد قبول بود.
احرام در میقات دو گونه بود. کسانی که قربانی نداشتند؛ پس از نیت لباس احرام را بر تن کردند و لبیک گفتند. کسانی که قربانی همراهشان بود؛ اول باید جایی از بدن قربانی را با ضربه چاقو خونین میکردند و آنگاه لبیک میگفتند.
در ذوالحلیفه محمدبنابوبکر دیده به جهان گشود؛ ولی این ولادت باعث نشد که مادرش از سفر حج منصرف شود. نزد شما پیامبر بزرگوار رسید؛ درباره احرام خود سؤال نمود که امر شد همانند سایر زنان احرام ببندد و به اعمال حج مبادرت ورزد؛ طواف و سعی را بعد از آنکه از نفاس پاک شد انجام دهد.
مردمی که همراه شما در این سفر بودند مشاهده نمودند که پیامبرشان پس از اقامه نماز جماعت لباس احرامی از جنس پنبه و بافت یمن، بر تن کرد. سپس قربانیها را اشعار کرد و یک جفت کفش کهنه برگردن هرکدام از آنها آویخت.
همسفران نیز مقدمات احرام را همانگونه که شما پیامبر عظیمالشأن دستور فرموده بودید انجام دادند و جامههای احرام را برتن نمودند آنان لبیک را مطابق تعلیم پیامبرشان زمزمه میکرد ند: " لبیک اللهم لبیک. لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک و الملک؛ لا شریک لک لبیک"
در مسیر راه پس از احرام زیر سایبان نرفتید حتی به هنگامی که سوار شتر بودید از سایبان استفاده نکردید ولی با دست خود سایه برسر می گرفتید منتهی به هنگام توقف در مکانی، از خیمه ،خانه و از سایه دیوار بهره می جستید.**۷
کاروان حج حرکت خود را به سوی مکه ادامه داد و مسلمانان از گوشه و کنار سعی میکردند در میانه راه خود را به پیامبرشان برسانند تا از سعادت حج در حضور و همراه پیامبر محروم نشوند.
شما ای پیامبر عظیمالشأن با نگاه به آن جمعیت فرمودید: گامی برنمیدارند مگر آنکه برای آنان حسنهای نوشته میشود و گامی بر زمین نمیگذارند مگر آنکه گناهی از آنان محو شود. وقتی حج به اتمام برسد به آنان گفته میشود؛ بنایی را که بنا کردید منهدم نکنید. دربارة گذشته خیالتان آسوده باشد؛ در آینده به نیکی بپردازید.
مردم حج را از پیامبرشان میآموختند با جزئیات؛ واجبات و محرمات؛ زیرا باید مناسک اعمال حج را از شما فرا میگرفتند چرا که شاید شما بعد از این به سفر حج نیائید. ای پیامبر شما خطاب به مردی که پیاده از دنبال شتر میآمد؛ فرمودید: سوار بر شتر قربانی شود؟ زیرا در این عمل اشکالی نیست.
به مردی که با تکیه بر دو پسرش پیاده مسیر را میپیمود؛ فرمودید: سواره رود هر چند که نذر کرده باشد. خداوند نیاز ندارد او خودش را عذاب دهد.
به زنی که اعمال حج را با سکوت همراه کرده بود؛ پیام دادید که سکوتش را بشکند؛ زیرا اگر سخن نگوید حجاش درست نخواهد بود.
در پاسخ زنی که سؤال نمود آیا به نیابت از این کودک همراه (پسر کوچکی بود) میتوان حج انجام داد؛ فرمودید: آری و اجر آن برای تو خواهد بود[9].
در میان راه با مشاهده آهویی که در سایه درختی خوابیده بود. شخصی را به مراقبت از آن حیوان گماردید تا حجاج در حین احرام متعرض او نشوند.
وقتی به سقیاء رسیدید جبرئیل نازل شد و عرض کرد؛ لبیک شعار محرم است صدایت به لبیک بلند کن. در مسیر راه به هنگام دیدن سواره یا در بلندی یا در سرازیری وادیها، در آخر شب و نیز بعد از هر نماز لبیک را تکرار میکردید و همراهان نیز هر آنچه را شما از اعمال حج انجام میدادید بدون غفلت آن را عمل میکردند.
در این مکان بود که نوشتهاند؛ چشمهای مبارکتان به زنی افتاد که میان شترها پیاده میرفت. او نذر کرده بود تا مکه پیاده رود . گویا شما دیدید که توانایی رفتن بر روی دو پا را ندارد به برادرش فرمودید به خواهرت بگو سوار بر شتر شود.
یکی از یاران از روی ارادت و اخلاص؛ ران گورخری را برایتان هدیه آورد در حالی که از آن خون میچکید. هدیه او را نپذیرفتید. پس از اینکه ناراحتی او را در صورتش مشاهده کردید؛ فرمودید: میخواستیم هدیهات را بپذیریم ولی میبینی که ما محرم هستیم[10].
در وادی ازرق فرمودید: گویا موسی (ع) را میبینم که دو انگشت خود را در دو گوش خود قرار داده و با صدای بلند لبیک میخواند و از این وادی عبور میکند.
درقله هرشی گفتید: گویی یونس (ع) را میبینم که سوار بر شتر سرخ مویی در حالی که جبهای از پشم بر دوش انداخته و افسار شترش طنابی محکم و نازک است؛ لبیک گویان از این وادی عبور میکند.
در وادی عسفان فرمودید: هود (ع) و صالح (ع) سوار بر دو شتر سرخ مو که افسار آنها از لیف خرما بود از این وادی عبور کردند؛ در حالی که ازار و ردایی از پشم برتنشان بود و لبیک میگفتند.
یک منزل مانده به مکه معظمه؛ یکی از زنان شما به نام عایشه بر اثر عارضه عادت ماهانه گریان نزد شما آمد که فرمودید: این چیزی است که خدواند برای دختران آدم مقرر کرده است تو همه کارهای حجاج را انجام بده فقط طواف نکن تا غسل نمایی.
پایان بخش اول
پاورقی:
[1] حجهالاسلام: حج واجب، حجی که در تمام عمر یک بار برافراد مستطیع واجب می شود.
[2] مسجد شجره در ذوالحلیفه: میقات کسانی است که از مدینه به مکه میروند.
[3] وادی عقیق: میقات کسانی است که از راه عراق و نجد به مکه می روند.
[4] قرن المنازل: میقات کسانی است که از راه طائف به حج می روند.
[5] جحفه: میقات کسانی است که از راه شام عازم مکه می شوند.
[6] یلملم: میقات کسانی است که از راه یمن به مکه میروند.
[7] حجی که قربانی همراه حاجی باشد حج قران میگویند.
**۷} زیر سایبان حرکت کردن از محرمات ویژه مردان است. مردان محرم هنگام حرکت نباید زیر سایه بروند.هنگام توقف در میان راه زیر سایه رفتن مانند توقف در رستوران ها یا حرکت در زیر پل یا سقف جایگاه سوخت گیری و امثال این ها اشکالی ندارد.
[9] کودکان دودستهاند: الف: ممیز ب : غیر ممیز . ممیز کودکی است که خوب و بد را تشخیص میدهد و خودش میتوانداعمال را به طور صحیح انجام دهد. کودک تمیز دهنده چنانچه اعمال حج را به جا آورد، صحیح است ولی حج واجب محسوب نمیشود. غیر ممیز کودکی است که خوب و بد را تشخیص نمی دهد و توانایی انجام اعمال را ندارد. مستحب است که ولی و سرپرست کودک غیر ممیز وی را محرم نموده و دو لباس احرام بر وی بپوشاند و از طرف وی نیت کند و در صورت امکان شعار لبیک را به وی تلقین نماید وچنانچه نمیتواند خود از جانب وی لبیک گوید و وی را از محرمات احرام اجتناب دهد وبه هریک از افعال حج وادار کند و چنانچه نمی تواند به نیابت از وی انجام دهد.
[10] شکار حیوان و نیز خوردن گوشت آن بر فرد محرم حرام است.