به مناسبت اولین سالگرد عروج آسمانی مرحوم مصطفی قنبری
نویسنده: سیدمحمدمهدی حسینی وفامهر
از محمد، آن نو جوان 16 ساله یاد کردی از او برایت بگویم .
او درهمان شانزده سالگی بر اثر بیماری لاعلاج به سوی خالق اش شتافت. او در مدت ده ماهی که بیمار بود بسار رنج برد. نزدیکان وی (دور و نزدیک) به ویژه والدین اش نذر و نیاز های زیادی برای بهبودی اش داشتند به گونه ای که این دعاها و مناجات آنان را به خدا نزدیک تر نموده بود.
جسم محمد نو جوان بر اثر بیماری بسیار ضعیف و نحیف شده بود و سه روز آخر زندگی اش اگر چشمانش را می بست باز می دید. او دیگر از رنج بیماری به ستوه آمد و رضایت به مرگ داد و پس از سه روز از این درخواست دعایش مستجاب گشت و جهان های ما فوق را تجربه کرد.
همه در حیرت که چرا نذر و نیازها و توسلات به نتیجه نرسید و محمد نوجوان ناباورانه از نزد آنان پر کشید تا آن که به خواب دائی آمده و می گوید. "شما این همه نذر کردید به جز یک نذر که اگر می شد من زنده می ماندم و آن این که نذر می شد که به زوار کربلا در کربلا آب دهید."
نویسنده: سیدمحمدمهدی حسینی وفامهر
وی پس از سال ها توکل بر خدا و در مسیر الهی گام برداشتن، یک باره اعتقادش را نسبت به تقدیرات الهی از دست داد. او با وجود این که به خدا خیلی اعتقاد داشت ولی تقدیرات خداوندی را انکار می کرد. او مدام از خدا می خواست که آن اعتماد از دست رفته را بر گرداند. او با همه ی تضاد های فکری امیدوار ی خود را به امدادهای الهی از دست نداد و بدون یاری خدا کارها را امکان پذیر نمی دید.
وی حتی بر عملکرد فرشتگان الهی مشکوک بود و تقدیرات شب قدر را که از ناحیه خداوند بر بندگان ارزانی می شود بدون مصلحت سنجی ملائکه می دانست و آنان را متهم می نمود که مصلحت انسان را نمی سنجند و می نویسند آنچه خود می خواهند. او سر انجام در حالی که کوچک ترین شکی به یکتائی خدا نداشت، عوالم غیبی را بر دنیای دو ن ترجیح داد.
وی وقتی دنیاهای بالاتر را به دنیای دون ترجیح داد، به هنگام خاک سپاریش دوستی درون قبرش تسبیحی از خاک کربلا قرار داد. آن دوست پس از سال ها او را با همان تسبیحی که در دستانش بود ، خواب دید و بی آن که کلامی بگوید از او شنید که : "این دانه های تسبیح موجب نجات من گردیدند."
سه دوست + یک دوست
سرانجام به کار نبردن قوه تفکر و تعقل
صدها سال پیش چهار دوست بودند که سه نفر از آنها قدرت ماوراءالطبیعه داشتند ولی دوست چهارمی هیچ قدرتی نداشت.
روزی از روز ها این چهار دوست وارد جنگل شدند و متوجه استخوان های حیوانی شدند دوست اولی گفت اینها استخوان های شیر هستند.
دوست دومی گفت چطور است این شیر را زنده کنیم. سه دوست معجزه گر قبول کردند اما دوست چهارم مخالفت کرد اما سه دوست دیگر هیچ توجهی به او نکردند.
یکی از دوست ها استخوان های شیر را کنار هم گذاشت دیگری گوشت و خون شیر را با آب و خاک و یک قطره خون به وجود آورد دوست سومی خواست که شیر را زنده کند که دوست چهارمی جلویش را گرفت و گفت صبر کن اگر این شیر را زنده کنی او همه ی ما را می خورد اما باز هم دوستانش به او توجه نکردند.
دوست چهارم گفت خیلی خب پس صبر کنید تا من از اینجا دور شوم و بعد شیر را زنده کنید بقیه هم موافقت کردند دوست چهارم تا می توانست از آنجا دور شد سه دوست دور هم جمع شدند و دوست سوم با خواندن یک ورد شیر را زنده کرد شیر زنده شد نعره ای کشید و به طرف سه دوست حمله کرد و همه را تکه تکه کرد.
مرگ چیست؟
حضرت سیدالساجدین امام زینالعابدین علیهالسلام در پاسخ به این پرسش کــه: مرگ چیست؟ فرمودند:
(مرگ) برای مؤمن چون کندن جامههایی چرکینِ شپشی از تن است و از هم گسستن کُند و زنجیرهای گرانبار و جایگزین کردن فاخرترین و خوشبوترین جامهها و راهوارترین مرکبها و امنترین منزلها.
و برای کافر به منزله کندن جامههایی فاخر از تن و منتقل شدن از منزلهایی امن، و جایگزین کردن آنها به کثیفترین و خشنترین جامهها و وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب است.
متن حدیث:
الإمامُ زینُ العابدینَ علیهالسلام لمّا سُئلَ عنِ المَوتِ: لِلمؤمنِ کنَزعِ ثِیابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ ، وفَکِّ قُیودٍ وأغلالٍ ثَقیلَةٍ ، والاستِبدالِ بأفخَرِ الثِّیابِ وأطیَبِها رَوائحَ ، وأوطَأِ المَراکِبِ ، وآنَسِ المَنازِلِ ؛ وللکافِرِ کخَلعِ ثِیابٍ فاخِرَةٍ ، والنَّقلِ عن مَنازِلَ أنیسَةٍ ، والاستِبدالِ بأوسَخِ الثِّیابِ وأخشَنِها ، وأوحَشِ المَنازِلِ، وأعظَمِ العَذابِ.
معانی الأخبار، ج4 ص289- منتخب میزانالحکمة ص518
کوچه گل نرگس
ای کسی که از کوچه نرگس می گذری
یک نگاهی به کوچه انداز که آن کوچه ماست
زندگی نامه شهید منا
حجت الاسلام والمسلمین
سید علی احمدیان زاده
شهید « سید علی احمدیان زاده » در تاریخ 15 فروردین 1338 در شهر مشهد مقدس در یک خانواده ی روحانی و انقلابی متولد شد. ایشان فرزند اول خانواده و پدر و مادر و اجداد ایشان از سلاله پاک حضرت زهرا سلام الله علیها می باشند.
آن شهید بزرگوار بعد از اتمام دروس دبستان ، با انگیزه ی والایی که داشت به دروس حوزوی مشغول گردید. او همراه با دروس حوزه ی علمیه ، تحصیلات غیر حوزوی خود را نیز ادامه می داد و با توجه به اهداف بزرگی که در سر داشت به فراگیری زبان های خارجی از همان ابتدای نوجوانی پرداخت.
البته در شرایطی که آن زمان بعضی از بزرگواران دینی یادگیری زبان خارجی را برای طلاب و روحانیون ، بنا به بعضی از مسایل حرام می دانستند و متأسفانه جو نامناسبی وجود داشت ولی ایشان که مقلد امام خمینی رحمة الله علیه بود ، در کانون انجمن ایران ، امریکا به یادگیری زبان پرداخت. در 18 سالگی دیپلم گرفت و از انجمن زبان ایران و امریکا فارغ التحصيل شد و در سال 1364 وارد دانشگاه گردید و بعد از چهار سال لیسانس ادبیات فارسی را از دانشگاه شیراز اخذ نمود.
ایشان موفق به اخذ فوق لیسانس ادبیات عرب ، از دانشگاه تهران گردید. وی در سال 1375 برای زندگی و ادامه ی تحصیل در حوزه علمیه و کامل کردن دروس خارج حوزه ، در شهر قم ساکن گردید. او مسلط به زبان عربی بود و نیز با دو زبان انگلیسی و فرانسوی آشنایی زیادی داشت.
معظم له در سن 19 سالگی ازدواج کرد و پس از آن و به مدد همسر وارد مرحله جدیدی از فعالیت های اجتماعی و مسؤولیت های سیاسی گردید.
در سن 22 سالگی به خرم آباد هجرت کرد و هشت ماه رییس عقیدتی سیاسی آن شهر بود. سپس به استان فارس منتقل شد و به مدت هفت سال (1361-1367) در سمت رییس کل عقیدتی سیاسی استان فارس مشغول به خدمت گردید.
سال های (1366 -1367) رییس دفتر امام جمعه شهر شیراز و نماینده ی ولی فقیه در استان فارس « جناب آیت الله حایری شیرازی » بود و به مدت 3 سال استادی دانشگاه ادبیات شیراز و دانشگاه های نیریز و کازرون را به عهده داشت.
تا سال 1370 ایشان در شیراز سکونت داشت و بعد از آن به شهر مشهد هجرت نمود و سال 1375 به مدت دو سال و نیم با خانواده به کشور سوریه نقل مکان نمود.
در مدت اقامت اش در کشور سوریه ، در دفتر آیت الله خامنه ای و آیت الله سیستانی به تدریس دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه و به امر تبلیغ مشغول بود.
بعد از بازگشت از کشور سوریه تا زمان شهادتشان در مشهد اقامت گزید و به تحقیق و تبلیغ ( به عنوان مبلغ زباندان )در ایران و سایر کشورها مشغول گردید.
سفرهای خارجه ی معظم له:
زیارتی: عربستان دو شهر مکه و مدینه ، عتبات عالیات دو کشور عراق و سوریه
غیر زیارتی: امارات ، چین ، روسیه (مسکو) ، مالزی ، بحرین ، ترکیه ، عمان ، بلغارستان و ... بوده است.
ایشان دارای پنج فرزند دختر و یک پسر هستند. البته دختر سوم ایشان در هشت ماه پس از زندگی ، این دنیا را ترک گفت.
انتخاب مسیر زندگی فرزندان همیشه در سایه ی ارشادات و راهنمایی های دلسوزانه ی ایشان و مادر گرامی آنان بوده است و در تمام انتخاب های زندگی فرزندان و نزدیکان وی ، از ارشادهای حکیمانه و دلسوزانه ی ایشان کمال بهره و سعادت را برده اند.
ایشان آرزویشان این بود که مانند مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها ) غریبانه از دنیا بروند و غریبانه دفن گردند البته شاید خودشان از خداوند شهادت را طلب می کردند و ما نمی دانستیم...
ایشان می گفتند: «من این همه سال به مکه و مدینه رفتم ( اولین حج واجبشان در سال 1366 بوده.) ولی نتوانستم قبر مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها را پیدا کنم... . دلم می خواهد مثل مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها باشم....»
شاید یکی از رموز و چگونگی شهادتشان هم همین باشد که مانند جدشان امام حسین( ع ) که سال های سال در عزایشان گریستند و مداحی و روضه خوانی کردند ، لب تشنه در آن گرمای جانسوز با آن وضع دلسوزانه به شهادت برسند و مانند امیرالمؤمنین علی ( ع ) که تا سال ها قبرشان از شیعیانشان مخفی بود ,داغ 49 روز چشم انتظاری بر چشمان اشکبار ما ماند و ما نمی دانستیم در کجای این دنیای خاکی در کدامین خاک پدرمان آرمیده است.
شهید سید علی احمدیان زاده در غربت کامل مانند مادرشان حضرت زهرا به خاک سپرده شدند حتی معلوم نیست آیا کسی بود که به ایشان تلقین دهد...آیا کسی بود که برایش سوره ی تبارک ، یس و واقعه بخواند....
فقط یک قطعه خاکی با یک سنگ پنچ ضلعی که هزاران کیلومتر از ما دور است نصیب خانواده اش از آن شهید بزرگوار شد...
تو را در خاطرم می جویمت
شاعر: دکتر کمال حسینیان زاده
از حاجیان کسی حاجی نیست
مگر آن فرد دمشقی که به حج نیامد
عبدالله مبارک به سفر حج مشرف شد، بعد از اعمال حج در خواب ندایی به وی گفت:«از ششصد حاجی کسی حاجی نیست مگر علی بن موفق کفاش پینه دوز در دمشق که به حج نیامد.» عبدالله به دمشق به نزد علی بن موفق رفت که پینه دوزی و کفاشی می کرد.
از او پرسید تو امسال چه کردی؟ با اینکه به حج نرفتی ولی از میان حاجیان حج تو قبول شده؟
گفت: سی سال بود که آرزوی حج رفتن داشتم و در این سال ها از پینه دوزی و کفاشی سیصد درهم جمع کردم و امسال عزم حج کردم. همسرم حامله بود از خانه همسایه بوی غذا می آمد، همسرم به من گفت برو نزد همسایه و مقداری از غذای آن ها را برایم بیاور، من هم رفتم نزد همسایه و درخواست غذا از آشپزخانه آنها کردم ولی همسایه گفت:«این غذا برای شما حلال نیست.
پرسیدم فرق ما با شما چیست، هر دو مسلمان هستیم؟» گفت:«ما یک هفته است که بچه هایمان غذا ندارند و با گرسنگی سر کردیم، امروز یک حیوان مرده ای را پیدا کردم و چون فرزندانم از گرسنگی مشرف بر مرگ بودند، این حیوان مرده برای ما حلال بود، مقداری از گوشت این مردار را آوردم و غذا درست کردم پس برای ما حلال و برای شما حرام می باشد.»
به او گفتم آتشی در جانم افتاد، پس این سیصد درهم را برای مخارج خود و فرزندانت خرج کن که این خود حج من است.
(کتاب تذکرة الاوليای عطار نیشابوری)
مرحومه هستی ممشلی
بارها به شهر تو آمدم ، رد پائی از تو نیافتم. این بار همراه کسی که با شهر شما آشنا بود ، آمدم ولی افسوس و دریغ مکان تو را نیافت. به من گفته بودی دوستانم نشانی مرا می دانند ولی آن دوستان نیز از مکان تو اطلاعی نداشتند.
از آن سفر کرده در بهاران جویا شدی ، ص 5
تاثیر مذهب در پیشگیری از جرم
نقش بازدارنده دین در برابر جرایم و جنایات قابل انکار نیست؛ زیرا دینداری آدمی را به سوی اخلاق و صفات پسندیده و دوری از پلیدیها و زشتیها سوق میدهد.
گاهی در برخی مناسبت ها، ایام و ماه ها (رمضان و محرم) جرایم و رفتارهای خلاف قانون و گناه درصد بالایی کاهش می یابد. بی تردید نفوذ ایمان در دل های افراد از میزان جرایم و تخلفات می کاهد.
ایمان به خدا و این که کسی ناظر براعمال بشر است، علاوه بر آن مطابق آموزه های دینی، فرشتگان ثبت اعمال و وجود همزادها و ملائکه نگهبان که اگر آدمی نیز به آنها توجه داشته باشد، او را از انجام منهیات به شرم واداشته و از ارتکاب معاصی منع می کند. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: «علت وجود فرشتگان مامور ثبت اعمال نیک و بد چیست در حالی که می دانیم خداوند عالم السر و ماهو اخفی است؛ یعنی هر چیزی را که از آن مخفی تر نیست، می داند.» امام در پاسخ فرمود: «خداوند این فرشتگان را به عبادت خود دعوت کرده و آنها را شهود بر بندگان قرار داد تا بندگان با مراقبت آنان بیشتر مراقب اطاعت الهی باشند و از عصیان او بیشتر ناراحت نشوند. چه بسا بنده ای تصمیم به گناه می گیرد، سپس به یاد این دو فرشته می افتد و خودداری می کند و می گوید: پروردگارم مرا می بیند و فرشتگان محافظ اعمال نیز گواهی می دهند. علاوه بر این، خداوند به رحمت و لطفش اینها را مامور بندگان کرده تا به فرمان خدا شیاطین سرکش را از آنها دور کنند و همچنین جانوران زمین و آفات بسیار را که آنها را نمی بینند، تا آن که فرمان خدا و مرگ آنان فرا رسد.»
افراد جامعه اگر به سوی اخلاق مداری بروند، درصد جرایم حتی ممکن است به صفر برسد؛ زیرا گاهی فردی مذهبی از آن جهت که اخلاق مدار نیست نیز خود مرتکب خطا و جرم می شود. البته افرادی هستند که تنها ادعای دینداری داشته و درک درستی از دین و مبانی آن ندارند و دین را ابزاری برای رسیدن به خواسته های نفسانی خویش قرار می دهند و پشت حفاظ دین مرتکب انواع لغزش ها و جرم ها می شوند. دینداران واقعی تحت هر شرایطی عفت و پاکدامنی خویش را از دست نمی دهند، حتی در خلوت از جرم و گناه بیزارند. هر چه فرد از ایمان بالایی برخوردار باشد به همان نسبت نیز جرم و خطای او کم می شود. آموزه های دینی باطن و روح افراد را پاکسازی می کند که این خود نیز مانع از ارتکاب جرایم است.
فضائل و معنویات الهی در هر شخصی باعث می شود فرد به جای لذات مادی به لذات معنوی بپردازد و کسی که شمه ای از لذات معنوی را چشید هرگز به دنبال لذات نامشروع دنیوی نخواهد رفت. چنین فردی هرگاه غافل از لذات معنوی شود، احتمال انحراف در او است. تمرین و ممارست لازم است که فردی نور ایمان و روح معنویت را در دل خود بپروراند؛ زیرا تاریکی دل یعنی نبود نور ایمان و کسی که دل او بدون نور ایمان است و تاریک چنین فردی باید با اراده ای بالا و با توبه و رو آوردن به آموزه های دینی که اول قدم آن عبادت است، کم کم در دل تاریکی درونش نوری به اندازه سر سوزن ایجاد کند و سپس با تمرین و ممارست و استقامت به توسعه آن نور و سفیدی دل بپردازد.
چه بسا بارها توبه شکند و موفق نشود، ولی اگر ناامید نشود و مداومت کند، مدت شکنندگی توبه را طول داده و سرانجام آن رذیله از او دور می شود. به دیگر سخن جایگزینی یک عمل خوب و پسندیده به جای یک فعل بد و زشت نیز می تواند از بهترین راهکارها باشد. شخصی که تصمیم می گیرد دیگر از جرایم و گناهان دوری کند در واقع می خواهد خود را تحت ولایت الهی قرار دهد، یعنی خروج از ولایت شیطان که این خود باعث تجهیز شیاطین به سوی او خواهد شد، سپس چنین شخصی در معرض هجوم وسوسه های شیاطینی که روزی او را قرین و همدم بوده اند، قرار خواهد گرفت و او نیز باید مقاومت کند و استوار و ثابت قدم باشد و برای این که از وسوسه های شیاطین و انس و جن محفوظ بماند، باید به خدا پناه ببرد و حتی الامکان سوره های فلق و ناس را برای شکست آن شیاطین تکرار کند. اعتقاد در دینداری در پرتو عمل به آن است. آگاهی از فرامین دینی باعث مصونیت از آسیب هاست. پایبندی به دستورهای دینی باعث می شود میزان گناه و جرم در فرد به نازل ترین درجه خود برسد.
نقش بازدارنده دین در برابر جرایم و جنایات قابل انکار نیست؛ زیرا دینداری آدمی را به سوی اخلاق و صفات پسندیده و دوری از پلیدیها و زشتیها سوق میدهد.
گاهی در برخی مناسبت ها، ایام و ماه ها (رمضان و محرم) جرایم و رفتارهای خلاف قانون و گناه درصد بالایی کاهش می یابد. بی تردید نفوذ ایمان در دل های افراد از میزان جرایم و تخلفات می کاهد.
ایمان به خدا و این که کسی ناظر براعمال بشر است، علاوه بر آن مطابق آموزه های دینی، فرشتگان ثبت اعمال و وجود همزادها و ملائکه نگهبان که اگر آدمی نیز به آنها توجه داشته باشد، او را از انجام منهیات به شرم واداشته و از ارتکاب معاصی منع می کند. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: «علت وجود فرشتگان مامور ثبت اعمال نیک و بد چیست در حالی که می دانیم خداوند عالم السر و ماهو اخفی است؛ یعنی هر چیزی را که از آن مخفی تر نیست، می داند.» امام در پاسخ فرمود: «خداوند این فرشتگان را به عبادت خود دعوت کرده و آنها را شهود بر بندگان قرار داد تا بندگان با مراقبت آنان بیشتر مراقب اطاعت الهی باشند و از عصیان او بیشتر ناراحت نشوند. چه بسا بنده ای تصمیم به گناه می گیرد، سپس به یاد این دو فرشته می افتد و خودداری می کند و می گوید: پروردگارم مرا می بیند و فرشتگان محافظ اعمال نیز گواهی می دهند. علاوه بر این، خداوند به رحمت و لطفش اینها را مامور بندگان کرده تا به فرمان خدا شیاطین سرکش را از آنها دور کنند و همچنین جانوران زمین و آفات بسیار را که آنها را نمی بینند، تا آن که فرمان خدا و مرگ آنان فرا رسد.»
نقش اساسی والدین نیز در تربیت دینی نسل آینده بسیار مهم است. در احادیث آمده که در روز قیامت، فرزندانی از دست پدر و مادر شاکی می شوند:
اول: آن دسته از فرزندان که والدین آنها به آنان غذای حرام داده اند. دوم: آن دسته از اولاد که تربیت صحیح از ناحیه والدین نشده اند.
و نیز در متون روایی آمده است: والدینی که مراقب تربیت فرزندانشان بوده اند و آنان را اهل طاعت و مودب به آداب اسلامی و متخلق به اخلاق الله کرده اند ... در روز قیامت چنین فرزندانی به پدر و مادر خود دعا می کنند و می گویند: «جزاک الله خیرا» خداوند جزای خیر به شما عنایت کند که مرا درست تربیت کردید که الان خشنودی خداوند برای من به دست آمده و بهشتی گشته ام. والدین فرزند خود را در هر دوره از زندگی اش بایستی تربیت کنند، زشتی ها و رذایل اخلاقی را از او بزدایند ونیکی ها و فضایل را در دلش نفوذ دهند. تهذیب نفس از نظر دین از اهم واجبات است. نماز، روزه، حج و جهاد واجب است، ولی واجبتر از آن تهذیب نفس و آموزه های اخلاقی است. حدود دوسوم قرآن در این باره است. حضرت امام خمینی(ره) گفته اند: «همه آیات قرآن مربوط به اخلاق است.»
بیشتر احادیث و روایات مربوط به اخلاق است. صفات رذیله زندگی را تلخ و بدنما می کند. همه گناهان از صفات رذیله نشأت می گیرد. کسی نمی تواند بگوید که صفت رذیله ندارم. امام صادق(ع) فرمود: «آخر چیزی که از دل صدیق بیرون می رود جاه طلبی است.»
از رسول گرامی اسلام پرسیدند در شب قدر چه بخواهیم، فرمود: «عافیت، صحت دین، سلامت جسم و بالاتر از همه سلامت روح.»
پیامبر فرمود: «پدر و مادر به اولاد خود ادب یاد بدهند و اسم نیکویی برای او برگزینند.»
امام علی(ع) فرمود: «هیچ ارثی از طرف پدر و مادر برای فرزند مثل ادب نیست.»
حجت الاسلام سید محمد مهدی حسینی وفامهر
تاریخ : چهارشنبه 09 مرداد 1392 17:01
انتهای اخلاق اسلامی
شهید منا آیت الله مسلم قلی پور گیلانی
الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام علی خیر خلقه (صلی الله علیه وآله) وآله الطاهرین(علیهم السلام) حمد علی الاطلاق حضرت شارع مقدس را که با جعل شریعت و بیان احکام مکلفین از عبادات تا معاملات از بیع و غیر ، آن انسان ها را از حضیض ذلت و جهل به اوج عزت و علم به کمال رسانید.
پس از خلقت جان وی را که قیمی بود و نه مثلی ، در عالم ذر به ثمن جنت آن هم به بیع به صیغه و نه به معاطات که دون تکریم بشریت بود و خود فرمود:« وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ » ابتیاع فرمود.
او « نعم المشتری » و برخی انسان ها « نعم البایع » و برخی که در این معامله جان به او نفروختن « بئس البایع ». در این بیع اکراهی نبود و خداوند نیز به حکمت اش در آن جعل خیار فسخ برای بایع فرمود که برخی فسخ کردند و برخی سرافرازانه از لزوم آن سر بیرون آوردند و آقای دو جهان شدند.
برخی پس از بیع جان ، آن را که مملوک رحمان بود به بیع فضولی به شیطان فروختند و غاصب در آمدند و این همان بیع فضولی بود که همگی علم به رد مالک داشتند و نه اجازه آن که اختلاف کاشفیت و یا ناقلیت آن در میان خلایق شکاف ایجاد کرد.
پس از آن انبیا را که حاملان ولایت کلیه بودند برای این که احتکار علوم الهیه لازم نیاید ، ارسال فرمود تا ضمن بیان تمامی احکام آن بیع ، خاطره آن را در اذهان بشریت برای همیشه زنده نگهدارند. سپس ائمه معصومین وارثان آن ولایت کلیه و ادامه دهندگان آن راه به میدان آمدند و برای عصر غیبت نیز بخشی از آن را به عنوان ولایت فقیه به فقها کرم فرمود.
خداوندا به عزت و جلالت سوگند ضمن عطای لیاقت فهم آن علوم الهیه ما را قدردان زحمات آنان قرار بده.
بخشی از مقدمه تلخیص کتاب البیع
نویسنده: شهید منی آیت الله مسلم قلی پور گیلانی
« دیر اجابت نمودن خدا تو را ناامید نکند که همانا بخشش بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانی تر گردد و بخشش خدا کامل تر شود. چه بسا چیزی را خواسته ای آن را به تو نداده، اما بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا به تو داده است و یا خیر و صلاح واقعی شما آن بوده که آن را از شما باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو می داد، تباهی دین یا تباهی و ناراحتی های دنیای خود را در آن می دیدی. » نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه 31.